عبدالقیوم ملکزاد هر زمانی که قربانی های بی دریغ مردم مؤمن و عزیز وطنم فرا یاد می آید، مردمی که برای دفاع از حق، از آزادی، از شرف و حیثیت و دفاع از ناموس و میهن، بیشتر از دو میلیون شهید و سه میلیون مجروح و معلول (۱) تقدیم کردند…، صادقانه می گویم که آتش […]

عبدالقیوم ملکزاد

هر زمانی که قربانی های بی دریغ مردم مؤمن و عزیز وطنم فرا یاد می آید، مردمی که برای دفاع از حق، از آزادی، از شرف و حیثیت و دفاع از ناموس و میهن، بیشتر از دو میلیون شهید و سه میلیون مجروح و معلول (۱) تقدیم کردند…، صادقانه می گویم که آتش درد سخت در سینۀ من و آنانی که چون من می اندیشند، مشتعل می شود، آه سوزناک پیهم از روزن سینه بیرون می جهد و به گردون می تازد و اشک در دیده گان حلقه می زند که چرا اینهمه جفا در حق جهاد، در حق در خون تپیده ها و چرا این همه تبر نامردی در پیکر درخت کشن شاخ پیروزی که در روز پنجم ثور به شگوفه باری پرداخت و به تاریخ هشتم ثور به بار نشست، و چرا امروز حاصل آن فتح مبینی که تحققش به معجرۀ قرن مسمی بود، به ژرف ترین تأسف عجین گشته؟

چرا نتیجۀ این انقلاب بزرگ اسلامی که به هدف برتری نام خدا و عزت و سربلندی، رستن از بند اهریمن و رسیدن به قلۀ رفیع آزادی راه افتاده بود…، امروز چنین مظلوم واقع شده و به نحوی زمینه برای شرمساری خود مان و دادن طعن برای آنهایی که با ما و جهاد برحق ما سرسازی نداشتند، مهیا گردیده؟!

مگر قیام و جهاد امر خدا در برابر دین ستیزان و اسارت گستران نبود و نیست که باید در آن شرایط ( اشغال وطن به وسیلۀ روس و استقرار نظام الحادی) به راه می افتاد و نضج می گرفت و مزرع سبزش با خون دلیران آبیاری می شد و به گونۀ پنچ / هشت ثور به بار می نشست و آفتاب مباهات از چهره های درخشان مجاهدان راستین و آزادی آوران از شوق بوسه می زد و اشعۀ افتخاراتش فراتر از مرزها می تابید و از فیوضات آن همه آنانی که خدا باورند و جهاد را معراج برتری می دانند و باورمند به حقانیت آزادی بودند، سهیم می شدند؟

مگر آزادی و آرامش – این ودیعه های بزرگ الهی – حق مبرم مرد و زن دنیا، از جمله پرورده گان این آ ب و خاک نمی باشد؟

چرا این زمینه پدید آید که انکار شود، جهاد مقدس ما به دنبال سیطرۀ اهریمنانۀ کفر و تاسیس شکنجه گاه ها و ماتم خانه های اسارت و آفت، و اعمال هزاران گونه شرارت و قساوت و اختناق و آدم کشی به وسیلۀ روس ها و نوکران فرومایۀ آن، با یک هدف مقدس و والا و یک آرمان مقدس و خدا خواهانه آغاز شد. چرا میلیون ها مرد و زن و پیر و جوان عاشقانه وارد میدان شدند تا برای اسلام و وطن و آزادی از جان مایه بگذارند؟

پاسخ معلوم است و آن اینکه: لبیک گفتن به جهاد به مفهوم لبیک گفتن به فرمان خدا بود؛ برای اینکه آزادی را پاس دارند؛ برای اینکه بر عظمت شرف و سربلندی و افتخار حرمت بگذارند؛ و برای اینکه شاهد جلوۀ زیبای استقلال باشند و آن را مشتاقانه به آغوش کشند…!

اگر چنین نمی بود، و به مفهوم دیگر: اگر جهاد وسیلۀ برتری نام خدا و تبلور عظمت و شکوه و سرافرازی و زدایش فساد و فتنه وانمود نمی شد، آیا مدد خدا به یاری و پیروزی سر افرازانۀ مجاهدین جان فدا متحقق می گشت؟ و آیا ما قادر بودیم بر اثر راه اندازی آن مبارزات برحق و یا آن جهاد پرشکوه و مقدس، پوز یک ابرقدرت بزرگ را – که شام و سحر به بی رحمانه ترین شکل از زمین و هوا بر سر ما بمب و آتش می ریخت و با تمام قساوت قلب و سینه و پیکر مردم بیچاره و بی دفاع ما اعم از زن و مرد و پیر وکودک و جوان را می درید و به گلوله می بست و هزاران انسان مظلوم را به گناه خدا خواندن و اسلام گفتن و آزادی خواستن…، به پشت میله های زندان و جوخه های اعدام سپرده بود…، بر زمین بمالیم؟

آیا این به خاطر تثبیت حقانیت جهاد نبود که با شوق تمام وارد کار زار نا برابر با بزرگترین دشمن خدا و انسانیت در روی شویم و با تمامت ایثار و از خودگذری و تحمل تلفات و قربانی ها، برای دشمن متجاوز وانمود کنیم که با این همه جنایت و سفاکی و نامردمی و قتل و کشتار، قادر به ادامۀ اقتدار نیست و بیش ازاین در برابر سلاح ایمان و ارادۀ پولادین و عزم راسخ مجاهدین تاب و توان ندارد. لذا جز فرار و ترک این دیار مصلحتی بر خود نبیند.

بلی، این آدمکشان بیرحم و رژیم دست نشانده و منفور شان که در شعاع حمایت ستون های زرهی و تانک ها و توپ ها و طیارات ارتش سرخ، به حکمرمانی می پرداختند، ناگزیر شدند، سرتسلیم به عظمت جهاد و مجاهدان فرود آرند، زبونانه شکست خود را پذیرا شوند و با دادن تلفات سنگین، چه از لحاظ پرسونل نیروهای مسلح و چه از رهگذر تجهیزات و ادوات زرهی و طیارات و  تانک ها و توپ ها و امثال وسایل رزمی آن، با کمال شرمساری از قدرت کنار بروند و پا به فرار نهند و متعاقباً آن را در اوایل دهۀ ثور ۱۳۷۱ به مجاهدین واگذار شوند.

همین بود که پنجم ثور۱۳۷۱ ( از نظر نگارنده – که متصدی امور تبلیغاتی و فرهنگی آغارین روزها  آن فتح مبین و پیروزی کم نظیر بود) روز پیروزی اسلام بر کفر محسوب می شود؛ روز غلبه و تجلی حق بر باطل؛ روز تبلور ارزش های والا…، همان گونه که روز هفتم ثور ۱۳۵۷ سرآغاز سیه روزی ها، مشکلات و بدبختی های بی شمار مردم کشور شمرده می شود!

لذا این روز باید به عنوان یک روز پر افتخار ملی و روز پر درخشش تجلیل و بزرگداشت می شد و انصراف از آن به هر بهانه ای که دست و پا شود، نا موجه است و سخت جفا بر رایت داران جهاد و پیشگامان حریت و سربلندی، لذا ستایش از کارنامه های مجاهدین سر به کف، حق کوچکی است که به ایشان تفویض می شود.

اذعان باید کرد که عدم تجلیل و عدم اعتنا به این روز پر ابهت و آن پیروزی عظیم و بزرگ – که در پرتو عنایت الهی صورت پذیرفت- و یا عدم تجلیل و بزرگداشت از مبارزات حق طلبانه و خدا پسندانه و آزادی جویانۀ چهارده سال جهاد مقدس مردم مسلمان و سلحشور کشور بر ضد تبه کاران  تجاوزگر و دشمنان تا دندان مسلح، به مفهوم بی اعتنایی و وقع نه نهادن به خون دو میلیون انسان و بی ارزش تلقی کردن بیش از  پنج الی ده میلیون آواره و یا نیمی از کُل مهاجران دنیا در دهۀ هشتاد میلادی است(۲).  و به عبارت دیگر: وقعی نگذاردن به آه و فریاد و گریه و زاری بیوه گان، یتیمان و بازمانده گان قربانیان جنایات روسی و رژیم کمونستی و زندانیان وحشتناک دستگاه های جهنمی در افغانستان می باشد.

مگر نه چنان است که حرف حرف نام مقدس جهاد چهارده ساله و انقلاب شکوهمند اسلامی ما در تاریخ معاصر با خون گلگون بیش از دو میلیون انسان نگاشته شده؟

آیا شکست یک ابرقدرت بزرگ با دست مجاهدان راه خدا یک معجزۀ قرن نبود؟

آیا کارنامه های مجاهدین اصیل که اکثر آنها امروز در کمال گمنامی و فقر و محرومیت و بی سرنوشتی و مشکلات گوناگون و دردناک به سرمی برند، درخور ستایش و تمجید و تجلیل نیست؟

سلام می کنم بر آن مجاهدین واقعی که با پای برهنه و شکم گرسنه در برابر متجاوزین و در برابر الحاد و بربریت و جنایت های لا تعد و لا تحصای از خدا بی خبران، سینه سپر کردند، مردانه رزمیدند و سرانجام آرزو های ناپاک تجاوزگران و بی خدایان را به خاک ذلت مالیدند…!

این دشمنان جهاد هستند که از این حقایق طفره می روند و یا قادر به پذیرفتن این واقعیت ها نیستند!

دشمنانی که نیت شوم شان مبرهن است. آنهایی که هدفی جز تخریب جهاد – که رکن اساسی اسلام است- در سر ندارند و مرامی جز به فراموشی سپردن این ارزش ها و فداکاری ها و شکوه و جلال کم نظیر، در دل نمی پرورند!

نا گفته نگذرم، انحراف مشتی از دنیا طلب و بالاخص راکت باری ها و آتش افروزی های فاجعه بار یکی از گروه ها بالای کابل – که به مقصد انحصار قدرت صورت گرفت-  بهانه قرار گرفته تا دشمنان نا مرد، یکقلم به روی تمامی ارزش ها پا بگذارند و همه را بلا استثنا مورد هجوم نا مردانه قرار دهند. چیزی که سایر مجاهدان از رهگذر وقوع، متاثر و متالم هستند.

ای کاش این بی انصافان باری به خاطر بیاورند که اگر این مجاهدان راستینی که متحمل جانکاه ترین مشکلات در سنگر های جهاد و مبارزه شدند، نمی بودند و انقلاب اسلامی را رهبری و آن را به مرز پیروزی نمی رساندند، مجاهدانی که امروز از برکت فداکاری ها و جانبازی های آنان، عده ای متواری به آن سوی مرزها، با ناز و نعمت تمام به کرسی های قدرت و سروری تکیه زده اند! آنگاه چه کسی این مسوولیت و رسالت بزرگ را به دوش می کشید و نقشی برای آزادی وطن ایفا می کرد؟

ای کاش باری بیندیشند که اگر مبازرات حق طلبانۀ این جانبازانی که خدا افتخار مجاهد بودن را به آنها ارزانی داشته، نمی بود، آیا ما می توانستیم مدعی داشتن آزادی و استقلال دراین سرزمین باشیم؟

می پذیریم که نارسایی هایی صورت گرفت و اسباب تاثر بسی فراهم آمد، اما باید پرسید: کیست که انحرافات را – بر می تابد و بدان مهر صحه می گذارد و مرتکبین آن را به تیر انزجار نمی بندد و دنیا طلبان جهاد فروش را – که شمار شان اندک است – عزیز می دارد؟

پاسخ این است که: هیچ کس نی!

آری هیچ کس اعمال بدنام ساز گروهی که منحرف شدند و گروهی که کابلیان عزیز را به خاک و خون کشاندند و آنها را به ماتم نشاندند و ده ها تاسیسات عام المنفعه را به آتش سوختند و به اعتبار کم نظیر مجاهدین ضربه و لطمۀ سخت و جبران ناپذیری وارد کردند، توجیه نمی کند؛ بل برعکس به دلیل وابسته بودن عاملان معلوم الحال این عمل شنیع و نفرت بار، به جهاد ملت سلحشور کشور، خود را شرمنده احساس می کنند!

اما این هم نامردی است که عده ای اصحاب مرض، تمام بدی ها را بلا تفریق به عامۀ مجاهدان نسبت دهند و خوب و بد را در ترازوی داوریِ غیر عادلانۀ شان، یک سان وزن نمایند!

از همین روست که باید گفت: نام مقدس جهاد برحق مردم ما – که برمبنای باور به خدا، تامین عدالت و به عنوان اصلی از اصول اسلامی، و فریضه ای از فرایض الهی استوار بود- سخت مظلوم واقع شده؛ پیروزی بزرگ مجاهدین – چه از سوی دشمنان جهاد و چه از سوی گمرهان راه مبارزه ای که دیروز در صف جهاد بودند، نهایت مظلوم واقع شده و وارد شدن خدشه به سیمای پر ابهتِ آغاز و پایان یک دور درخشان، یا جهاد و یا آن فتح بزرگ و آن سربلندی کم نظیر تاریخ که معجزۀ قرنش می خواندند، مایۀ تأثر عمیق است.

……………………………..

(۱) به اساس تحقیقی‌که یکی‌از کارشناسان برجستۀ‌سوئدی انجام داده.

(۲) فیلیکس ارامکورا گزارشگر ویژۀ ملل متحد.