عبدالعلی‎کوهی/استاد دانشگاه کابل استاد از جمله سیاستمدار دین‎مداری بود که اخلاق و موازن اسلامی در صدر برنامه مبارزاتی اش قرار داشت. دین مداری و مدارای سیاسی در چوکات اخلاق اسلامی از ابعاد مهم شخصیتی استاد بود. تجربه های دینی و کیفیت درک وی از دین از ویژه گی های مبارزاتی استاد به شمار می آید. […]

عبدالعلی‎کوهی/استاد دانشگاه کابل

استاد از جمله سیاستمدار دین‎مداری بود که اخلاق و موازن اسلامی در صدر برنامه مبارزاتی اش قرار داشت. دین مداری و مدارای سیاسی در چوکات اخلاق اسلامی از ابعاد مهم شخصیتی استاد بود. تجربه های دینی و کیفیت درک وی از دین از ویژه گی های مبارزاتی استاد به شمار می آید. عمل به فرایض دینی، آموزش و پرورش دینی، شرکت در مراسم دینی، آراسته گی ظاهری و باطنی، بنده گی عاشقانه و تلاش در جهت وصول به یک انسان کامل سراسر حیات وی را می ساخت.  رفتار، سلوک و نظام اخلاقی استاد، مثل: صبر، صداقت، عدالت، مهربانی، برخورد سالم با دیگران و تواضع از ویژه گی های رفتاری و سلوک اخلاقی استاد بوده است. از نظر استاد جوهر دین، مکارم اخلاقی و فضائل معنوی است و محرومیت از مکارم اخلاق برابر با محرومیت از جوهر دین است، از همینرو استاد در حیات شخصی اش، مبراء از امساک، بخل، تزویر، تکبر، حرص، خودبینی، خود پرستی، خود پسندی، دروغ، ریا، عیب جویی، غرور و خود کامه گی بود.

او با مخالفان و بد بینانش از در مسالمت پیش می آمد. دیالوگ و گفتگو را اصل منازعات دینی می دانست و سر انجام برای تحقق این اهداف بزرگ به شهادت رسید.

استاد از معدود دانشمندان جهان بود که با سرمایه های علمی و معنوی بر گرفته از دین، می خواست به بازسازی و اصلاح جامعه افغانستان اقدام نماید. در کُل از آرمان های استاد، حاکمیت دین، عدالت و معنویت بر اساس اخلاق اسلامی بود. او تلاش نمود پس از پیروزی مجاهدان در کشور که خود آن را رهبری می نمود، به اصلاح و بازسازی مجاری دینی بپردازد.

او بر این باور بود که دین اسلام و فقه اسلامی فراگیر همه نیازهای بشری است، باید شیوۀ استخراج آن بازسازی گردد. او بر ضرورت تحول در حوزۀ آموزش و پرورش دانشگاه ها، مدارس و مکاتب به عنوان رکن اعظم پیشرفت جامعه می اندیشید.

استاد جهاد و مقاومت را بر پایۀ اخلاق اسلامی رهبری و مدیریت نمود و در قلمرو حاکمیت استاد در دورۀ جهاد و مقاومت نهاد های تعلیمی و آموزشی فعال بود، زیرا وی می خواست نسل جوان با روحیۀ فراگیر علم و دانش تربیه گردند.

از قدیم گفته اند که آرزوهای هر کس با سرشت، روح، تربیت، محیط،  فرهنگی و شیوۀ تفکر و مکتب او پیوند دارد. این آرزو  های بلند می تواند نشان شخصیت هر فرد باشد، آرزو یعنی خرسند نشدن به وضع موجود و خواستن وضع مطلوب است. آرزوهای استاد بر مبنای سیاست اخلاقی و فرهنگی استوار بود و نمی خواست ارزش های دینی، اخلاقی در پای سیاست قربانی گردد. آرزو های استاد، اصلاح جامعه و حاکمیت عدالت اجتماعی در کشور بود.

این آرزوها شخصی نبود به خود و حزبش تعلق نداشت، بلکه او می خواست  گم شدۀ خود را که همان عدالت اجتماعی، حفظ تمامیت ارضی و سرفرازی افغانستان بود، بدست آرد. آرزو های او بزرگ و متعالی بود که حکایت از بزرگی روح استاد بود.

استاد از زمره مصلحان بزرگی بود که از یک طرف در صف مبارزان آزادی خواه جهان قرار داشت و از جانب دیگر با تمام نیرو و امکاناتی که در اختیار داشت، به مبارزه مسلحانه پرداخت و کشور را از حصارت نجات داد.

او نزدیک به نیم قرن گاهی به مبارزه مسلحانه پرداخت و پس از مبارزه مسلحانه وارد برنامه های اصلاحی و سیاسی در کشور گردید، اما گروه های عاقبت نه اندیش و طماعان قدرت و کسانی که خود را وارثان تاج و تخت می دانستند، نگذاشتند که برنامه های اصلاحی استاد عملی گردد. او امیدها و آرزو های بلندی داشت، آرزو های انسانی برای نجات هموطنانش از ستم، آرزوی آزادی کشورش از قید و بند های اجتماعی و خرافات فرهنگی، آرزوی همبسته گی اقوام و قبائل مختلف کشور.

استاد دو برنامه داشت: آزادی و استقلال افغانستان که شامل مبارزات مسلحانه استاد بود و برنامۀ اصلاح جامعه که پس از پیروزی آن را در سر داشت.

استاد دورۀ اول را موفقانه سپری نمود و آرزو های دورۀ دوم که همان تحقق عدالت اجتماعی، حاکمیت ارزش های انسانی و زنده گی همزیستی بین افراد جامعه به دور از نیرنگ و نفاق بود که باید مردم در کنار همدیگر به درستی زنده گی نمایند.

در شرایطی که همه چیز ریخته است و اندیشه های من درآوردی گروه های جنگ طلب که با خون انسان ها تغذیه می شوند و همه روزه بر شب تاب های نور و روشنی یورش می برنند و تحفه آن ها برای مردم خون، آتش و نا امیدی است و ابر های سیاه افق کشور را در خود فرو برده است و هیچ امیدی به آینده در کشور وجود ندارد، موجویت یک چنین چهرۀ مصلح سیاستگر، دانای راز و عالم دین در کشور خالی است.

مانند استاد ربانی هم اکنون در حوزۀ سیاست گزاری های کلان هیچ چهره یی وجود ندارد که افغان شمول بوده باشد. مردم از شعارهای تفرقه افگنانه، ریا و تزویر حلقات معین در داخل حاکمیت و خارج حاکمیت به تنگ آمده اند. جای دارد که در هفته صلح و وحدت ملی از استاد شهید طوری تجلیل گردد که مطابق شان ایشان بوده باشد.

در این هفتۀ صلح و وحدت ملی باید رهبران اجتماعی، احزاب سیاسی و سیاستگران افغانستان تعهد بسپارند که دیگر نفاق ملی بس است. ما زمان زیادی را به هدر داده ایم، طرح ها و سخنان زیادی شنیده ایم که با بستر فرهنگی ما همخوانی ندارد. اکنون وقت آن فرا رسیده است که روی مشترکات همه اقوام و قبایل که رسیدن به صلح و ثبات سیاسی است، دقت صورت گیرد، تا کشور از این رکود و بن بست سیاسی و نظامی خارج ساخته شود. فقط وحدت و مشارکت منافع است که کشور را به هم نزدیک می سازد، نه شعار های تفرقه افگنانه، بی رویه و نا سنجیده که بر مشکلات ما می افزاید و بافت اجتماعی کشور را آسیب می رساند.