احسان الله رحمانی خون ناحق دست از دامان قاتل برنداشت دیده باشی لکه‌های دامن قصاب را جمال خاشقجی، وجدان بیدار سرزمین وحی، حنجرۀ نیرومند ضد استبداد و خود کامه‌گی و پیش‌قراول خبرنگاران عدالت‌خواه در قلمرو تاریک استبداد، که با صدای رسا و خامۀ قدرتمندش، به مبارزه علیه رژیم‌های ستمگر و دست‌نشانده به مبارزه برخاسته بود […]

احسان الله رحمانی

خون ناحق دست از دامان قاتل برنداشت

دیده باشی لکه‌های دامن قصاب را

جمال خاشقجی، وجدان بیدار سرزمین وحی، حنجرۀ نیرومند ضد استبداد و خود کامه‌گی و پیش‌قراول خبرنگاران عدالت‌خواه در قلمرو تاریک استبداد، که با صدای رسا و خامۀ قدرتمندش، به مبارزه علیه رژیم‌های ستمگر و دست‌نشانده به مبارزه برخاسته بود و عزم را بر این جزم کرده بود که با داخل‌شدن در دل مبارزۀ مدنی، سکوت را بشکند و چراغی را در دلِ تاریکی‌ها روشن سازد تا باشد برای نسل‌های بعد از او، الگو و منبع الهام باشد؛ تا دیگر بیش از این، استبداد در پرتوگاه نور به یک سنت تبدیل نشود، که این در حقیقت، خود شعله‌ورساختن جرقه‌های آزاده‌گی، در خرمن تاریک خودکامه‌گی بود؛و دیری نگذشت که درخشش این چراغ، بیشتر از پیش فضاگیر شد و اسم«جمال خاشقجی» به کابوسی برای استبدادپیشه‌گان مبدل شد و کاخ‌های خودکامه‌گی یکی پی دیگری به تزلزل درآمد و تخت‌نشینان کاخ‌های زور و تزویر، دروجودِ اوبرای خود آیندۀ سیاه وبرای ملت دربند استبداد نویدهای روشنی را دیدند و برای خاموش‌‎ساختن این چراغ فروزان در آسمان مبارزات عدالت‌خواهی دست به‌کار شدند و بر خلاف قوانین و عرف‌های پذیرفته‌شدۀ اسلامی و جهانی، سه شنبه ۱۰میزان، دوم اکتوبر، در کنسلگری عربستان سعودی مقیم ترکیه، که جهت کار رسمی به آنجا رفته بود، به شکل فجیعانه‌ای به شهادت رسید و با پیراهن خون‌آلود به ملاقات پروردگارش شتافت و تحفه‌ای که به همراه داشت تن خون‌آلود، نشانی از مبارزات عدالت‌خواهانه و حق‌جویانه‌اش بود و بس!

آری! جمال خاشقجی، یک فرد نه؛ بل نمایندۀ تفکر بی‌بدیلی بود که آغازگرش، سرادار وارسته‌گان عالم، محمد بن عبدالله-صلوات الله علیه- بود و بعد از اینکه رهروان این تفکر قرن‌ها به خواب رفتند، جمال بزرگ(سیدجمال الدین افغانی) بار دیگری برفرازنایی، بلند شد و بانگ بلندی سر داد تا این ملت خفته را از خواب چند قرنی بیدار کند، که بار دیگر استعمار خارجی و استبداد داخلی در جوامع اسلامی را آشفته ساخت؛ که اینک این روند“بیداری اسلامی“ نام گرفته است؛ اما در تاریخ معاصر این یک آغاز بود که الهامی شد برای دعوتگر ملهَم، شهید امام حسن البنا-رحمه الله علیه- تا جریان بیداری اسلامی را ساختارمند و بابرنامه‌تر از قبل مطرح کند و بار دیگر روح تازه‌ای بر پیکر نیم‌جان امت اسلامی بدمد.

آری!خاشقجی، تربیت شدۀ مکتب محمد بن عبدالله -علیه افضل الصلوات و التسلیم- بود که بار دیگر با مدرسۀ بنّا، تجدید پیمان کرده بود که با زبان و خامه‌اش کاخ‌های ستم را در هم می‌کوبد و برای تحقق عدالت تلاش جدی به‌خرج می‌دهد و در این مسیر لحظه‌ای نمی‌ایستد.

او آزادی و عدالت را برای همه می‌خواست و به‌ویژه برای ملت‌های مسلمان جهان که بیشتر از هر وقت و بیش از هر ملت دیگری، نیازمند آزادی و عدالت‌اند.

او برای تأمین عدالت در سرزمین‌های اسلامی و برچیدن گلیم استبداد از این گسترۀ پهناور، مبارزه را آغاز کرده بود،   گاهی صدایش در حمایت از ملت مظلوم فلسطین بلند می‌شد و گاهی در حمایت از مردم بیچارۀ یمن و لبنان و افغانستان،او بود که به جرم حمایت از داعیۀ برحق مردم الجزائر و اعتراض بر کودتای ننگین علیه نظام برآمده از دل ارادۀ مردم، از ویزای الجزائر محروم شد، او بود که با انتقاد از نظام مستبد سعودی، خود را از وطن، وظیفه و زن و فرزند محروم ساخت، اوبود که سال‌های درازی برای آزادی مردم افغانستان از بند استعمار سرخ، رزمید که حکایات شنیدنی از این مبارزاتش دارد، او باورمند بود که از احساسات پاکش در افغانستان استفاده سوء شده بود و حتی با صراحت نوشته است که  اغواگران، او را تا سرحدی با خود همراه ساختند که در مواردی بر آرمانش خیانت کرده است و با اعتراف تلخ و افشاگری تاریخی، شهامت خود را به نمایش گذاشت و از هم‌باورانش پوزش خواست.

آری! او مدتی با یکی از رهبران منسوب به جهاد بوده است که در نبشته‌هایش حکایات جالبی از اغواگری و نیرنگ‌های او دارد و به‌عنوان یک نویسندۀ بی‌طرف عرب‌تبار مسلمان، او را عامل بربادی دستاوردهای جهاد افغانستان معرفی کرده است.

آری! شهادت خاشقجی، گره‌های کور دیگری را هم باز خواهد کرد و نقاب را از چهرۀ مدعیان حقوق بشر برخواهد انداخت و چهره‌های مزَوِّر را عریان خواهد ساخت، و به جهانیان پیام روشن خواهد داد که این لگدمال‌کردن سرزمین‌های اسلامی که از جانب قدرت‌های اهریمنی به بهانۀ حمایت از حقوق بشر صورت گرفته است، همه دروغ و تزویر برای رسیدن به اهداف شیطانی و جهان‌خوارانۀشان بوده است و بس.

به امید روزی که گلیم سیاه استبداد از سرزمین‌های ما برچیده شود و حق و عدالت بر سرنوشت ما حکومت کند!

وما ذلک علی الله بعزیز!