نویسنده: دکتر علی بن محمد صلابی ترجمه: عبدالخالق احسان – افغانستان گمراهی اسباب زیادی دارد، و در روشنایی سنت الهی در ترتیب نتایج بر مقدمات و وابستگی مسببات بر اسباب؛ گاهی اسباب گمراهی فکری است و گاهی روحی و گاهی اخلاقی، و گاهی از وراثت و محیط تأثیر میپذیرد و برخی مواقع از طبیعت زندگی […]
نویسنده: دکتر علی بن محمد صلابی
ترجمه: عبدالخالق احسان – افغانستان
گمراهی اسباب زیادی دارد، و در روشنایی سنت الهی در ترتیب نتایج بر مقدمات و وابستگی مسببات بر اسباب؛ گاهی اسباب گمراهی فکری است و گاهی روحی و گاهی اخلاقی، و گاهی از وراثت و محیط تأثیر میپذیرد و برخی مواقع از طبیعت زندگی شخص اثرپذیر میشود، اینک مهمترین اسباب و عوامل گمراهی را بیان میکنیم:
١ – عدم استفاده انسان از موهبتهای خویش در تفکر در مورد آیات الهی:
الله متعال میفرماید: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا» [الفرقان: ۴۴] آیا گمان میبری که بیشتر آنان (چنان که باید) میشنوند یا میفهمند؟! (نه! آنان تفکّر و تعقّل ندارند). ایشان همچون چهارپایان هستند، و بلکه گمراهتر.
الله متعال اکثر این مردم را به چهارپایان تشبیه نموده و وجه مشابهت بین شان عدم قبول هدایت و تسلیمی در مقابل حق میباشد، البته این اکثریت را گمراه تر از چهارپایان معرفی نموده؛ چون حیوانات توسط مسئول و شبان هدایت داده شده و به راه راست استوار میگردند و به چپ و راست و هر طرف نمیروند؛ اما این اکثریت انسانها، به دعوت و هدایت پیامبران توجه نکرده و راهیاب نمیشوند و بین آن چه به نفع آنان و آن چه به ضررشان است، فرقی قایل نیستند، در حالی چهارپایان بین آن چه از گیاهها و راهها که به ضرر آنان است، و آن چه به نفع آنها، فرق گذاشته و مفید را بر مضر ترجیح میدهند.
٢ – گناهان و معاصی:
به اساس سنت الهی، از جمله اسباب گمراهی، ارتکاب گناهان و نافرمانیهاست، چون گناهان سبب زنگار قلب هستند و این زنگار از ورد ایمان در قلب صاحبش جلوگیری میکند، الله متعال میفرماید: «وَمَا یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ (۱۲) إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ (۱۳) کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ » [المطففین: ۱۲ – ۱۴] روز سزا و جزا را دروغ نمینامند، مگر آن کسانی که در بدکاری از حدّ بگذرند و بسیار بزهکار باشند. آن کسانی که چون آیات ما بر آنان خوانده میشود، میگویند: افسانههای پیشینیان است. هرگزاهرگز! اصلاً کردار و تلاش (پلشت و زشت) ایشان دلهایشان را زنگ زده کرده است (و همچون زنگاری بر قلوبشان نشسته است و سوراخهای هدایت را بر روی ایشان بسته است).
یعنی طوری که آنان گمان کردند و گفتند که این قرآن افسانههای پیشینیان است، نیست، بلکه این قرآن، کلام و وحی او تعالی است که بر رسول الله صلی الله علیه و سلم نازل گردیده است؛ اما آن چه مانع رسیدن ایمان به قلبهای شان شده است، زنگاری میباشد که از کثرث گناه و معصیت، قلبهای شان را پوشانیده است.
کسی میتواند از هدایات قرآن کریم بهره بگیرد که زنده باشد؛ اما آنانی که از زمره مردگان هستند، نمیتوانند از آن بهره مند شوند. الله متعال میفرماید: «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ (۶۹) لِیُنْذِرَ مَنْ کَانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ» [یس: ۶۹، ۷۰] ما به پیغمبر (اسلام سرودن) چکامه نیاموختهایم و چامه سرائی او را نسزد. این (کتاب هم که بر او نازل کرده ایم) جز یادآوری (عاقلان به قانون و فرمان یزدان جهان) و کتاب خواندنی روشنگر (حقائق برای مؤمنان) نیست. (هدف از فرو فرستادن آن، این است که) تا افراد زنده (بیدار دل) را با آن بیم دهد، و بر کافران (اتمام حجّت شود و) فرمان عذاب مسلّم گردد. «إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» [الأنعام: ۳۶] تنها کسانی (دعوت تو را) میپذیرند که گوش شنوا دارند (و از روی تدبیر و تفکّر سخنان را میشنوند. امّا اینان مردگان زنده نما هستند) و خداوند مردگان (چون ایشان را به هنگام رستاخیز از گورها) برمی انگیزد. و پس از زنده شدن به سوی او برگردانده میشوند (و مورد بازخواست قرار میگیرند و سزا و جزای خود را میبینند).
٣ – پیروی از شیطان:
از اسباب خطرناک گمراهی و سببی که بسیاری از مخلوقات را گمراه نموده است، پیروی از شیطانی است که تمام عمرش را نذر گمراهی فرزندان آدم نموده، الله متعال میفرماید: «قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۱۴) قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (۱۵) قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ (۱۶) ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ» [الأعراف: ۱۴ – ۱۷] (اهریمن) گفت: مرا تا روزی مهلت ده و زنده بدار که (قیامت نام است و مردمان در آن زنده میشوند و از گورها) برانگیخته میگردند. (خداوند) گفت: شما از زمره مهلت یافتگانی (و مدّتهای مدید در زمین ماندگار میمانی). (اهریمن) گفت: بدان سبب که مرا گمراه داشتی، من بر سر راه مستقیم تو در کمین آنان مینشینم (و با هرگونه وسائل ممکن در گمراهی ایشان میکوشم). سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ (و از هر جهت که بتوانم) به سراغ ایشان میروم و (گمراهشان میسازم و از راه حق منحرفشان مینمایم. تا بدانجا که) بیشتر آنان را (مؤمن به خود و) سپاسگزار نخواهی یافت. «قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۳۶) قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (۳۷) إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (۳۸) قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (۳۹) إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» [الحجر: ۳۶ – ۴۰] گفت: پروردگارا! اکنون که چنین است مرا تا روزی مهلت ده که در آن (مردمان بعد از مرگشان مجدّدا) زنده میگردند. فرمود: هم اینک تو از مهلت یافتگانی. تا روزی که زمان (فرا رسیدن) آن (در پیش خدا) معلوم (و اگر هم طول بکشد محدود) است (و هنگامه رستاخیز نام دارد). گفت: پروردگارا! به سبب این که (به خاطر این انسان) مرا گمراه ساختی، (معاصی و اعمال زشت را) در زمین برایشان میآرایم و جملگی آنان را گمراه مینمایم. مگر بندگان گزیده و پاکیزه تو از ایشان. (که چون دلهایشان به یاد تو آباد است، تلاش من در حق آنان بر باد است).
قرآن کریم راههای نفوذ شیطان و پلان او را برای گمراه ساختن فرزندان آدم در چندین آیه کشف و بیان نموده است که خلاصه این پلانها و راههای نفوذ را بیان میکنیم:
أ – دستور به بدی و فحشا و نسبت دادن سخنانی به الله متعال بدون علم و آگاهی، الله متعال میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۱۶۸) إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» [البقره: ۱۶۸، ۱۶۹] ای مردم! از آنچه در زمین است و حلال و پاکیزه است (و خدا آن را تحریم نکرده و نفس انسان گوارا و خوشایندش میداند) بخورید، و پا به پای اهریمن راه نیفتید (و به دنبال شیطان روان نشوید). بی گمان او دشمن آشکار شما است. او تنها شما را به سوی زشتکاری و گناهکاری فرمان میدهد (و بدیها را در نظرتان میآراید و شما را وا میدارد بر) این که آنچه را نمیدانید به خدا نسبت دهید (و با پیروی از اوهام و خرافات نادانسته به دنبال معبودهای باطل روان شوید و حلال را حرام، و حرام را حلال بشمار آورید).
ب – آراستن و زینت دادن اعمال باطل و حرام، الله متعال میفرماید: «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» [الأنعام: ۴۳] آنان چرا نباید هنگامی که به عذاب ما گرفتار میآیند، خشوع و خضوع کنند (و بیدار شوند و اندرز گیرند و با تضرّع و زاری دست دعا به سوی باری بلند کنند و آمرزش خواهند؟) ولی دلهایشان سخت شده است و (نرود میخ آهنین بر سنگ! و علاوه از قساوت قلب) اهریمن (هم) اعمالی را که انجام میدهند برایشان آراسته و پیراسته است.
آین آراستن و زینت دادن شیطان برای انسان دو قسم است، فردی و جمعی، فردی مثال آیه قبلی که اعمال باطل را در نظر فرعوت زینت داده بود و اما آراستن جمعی، چنان چه درین آیه قرآنی بیان گردیده است: «وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ» [العنکبوت: ۳۸] ما قبائل) عاد و ثمود را (نیز به گناهانشان گرفتیم و نابودشان کردیم) و خانه و کاشانه (ویران شده) ایشان (سر راه مسافرت شما است و) برای شما نمایان است. اهریمن اعمال (زشت و پلشت) ایشان را در نظرشان آراست و بدین وسیله ایشان را از راه (حق و حقیقت) بازداشت، در حالی که چشم بینا داشتند (و حق و باطل را در پرتو تبلیغ انبیاء از هم تشخیص میدادند).
ج – وعدهها و آرزوهای دروغین: از جمله وعدههای باطلی که شیطان به پیروان خود وعده میدهد، این است که اگر در راه خداوند انفاق نمایند، فقیر میشوند. الله متعال میفرماید: «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» [البقره: ۲۶۸] اهریمن شما را (به هنگام انفاق میترساند و) وعده تهیدستی میدهد و به انجام گناه شما را دستور میدهد، ولی خداوند به شما وعده آمرزش خویش و فزونی (نعمت) میدهد. و خداوند (فضل و مرحمتش) وسیع (و از همه چیز) آگاه است. علامه ابن کثیر، فحشا را به معاصی و گناهان، محرمات و مخالفت با آفریدگار تفسیر نموده است.
د – سرگردانی: شیطان برخی انسانها را بعد از این که ایمان را شناخته و لذت آن را چشیده اند، گمراه میسازد و الله متعال حالت این انسانها را به سرگردان سازی شیطان به تصویر کشیده و میفرماید: «قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ» [الأنعام: ۷۱] بگو: آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم (و عبادت و پرستش کنیم) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده است (و به سوی خود رهنمون کرده است) به عقب بازگشت کنیم (و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم؟ و) بسان کسی (باشیم و کنیم) که شیاطین او را در زمین (بیابانهای برهوت) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند و دوستانی داشته باشد که او را به راه راست خوانند و به سوی خود فریاد دارند (امّا او بدیشان گوش نکند و به دنبال شیاطین رود و گمراه تر و گمراه تر شود؟) بگو: هدایت خداوند، هدایت است و (بجز اسلام، ضلالت است، و از سوی خدا) به ما دستور داده شده است که فرمانبردار پروردگار جهانیان باشیم (و منقاد او شویم و به فرمان او رویم).
هـ – دوستی: برخی انسانها، شیطان را به حیث دوست، یاریگر و کمک کننده انتخاب نموده و به سوی او پناه جسته و به سوی دعوت میکنند. الله متعال میفرماید: «فَرِیقًا هَدَى وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلَالَهُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ » [الأعراف: ۳۰] (در آن وقت که به سوی او برمی گردید، دو گروه خواهید بود:) گروهی که (خداوند ایشان را موفّق گردانده است و به سبب پیروی از رهنمود پیغمبران) هدایتشان بخشیده است، و گروهی که درخور گمراهی گردیده و سرگشته شده اند، چرا که به جای یزدان شیاطین را به دوستی و سروری گرفته اند و خویشتن را راه یافته پنداشته اند.
و – استیلاء و غلبه: الله متعال بیان میدارد که گروهی از کسانی که شیطان آنان را گمراه ساخته، کسانی هستند که شیطان بر آنان به صورت کامل استیلاء و سیطره دارد و با وسوسهها و آراستنهایش، بر عقلهای شان غلبه کرده، تا این که از همه دستورات او فرمانبرداری میکنند و بازیچه شیطان شده و ذکر و یاد الهی از قلب و زبان شان فراموش گردیده است. الله متعال میفرماید: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَیْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ (۱۸) اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» [المجادله: ۱۸، ۱۹] روزی خداوند همه آنان را زنده میگرداند. آن روز برای خدا (به دروغ) سوگند میخورند همان گونه که (امروز به دروغ) برای شما سوگند میخورند، و گمان میبرند که ایشان دارای چیزی (از هوش و زرنگی) هستند! (و با این سوگندهای دروغ، خویشتن را میرهانند و به جائی میرسانند).هان! ایشان دروغگویانند (و گرفتار خشم و عذاب یزدانند). اهریمن بر آنان چیره گشته است (و با وسوسههای خود ایشان را از راستای راه بدر کرده است) و یاد خدا را از خاطرشان برده است. اینان حزب اهریمن هستند.هان! قطعاً حزب اهریمن زیانکار و زیانبارند.
۴ – نادانی و دنباله روی با ظن و گمان: الله متعال علت گمراهی قوم ثمود را چنین بیان میدارد: «قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِکَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (۲۲) قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُکُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَکِنِّی أَرَاکُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ» [الأحقاف: ۲۲، ۲۳] (قوم عاد بدو پاسخ دادند) گفتند: آیا تو آمده ای که با دروغهای خود، ما را از خدایانمان برگردانی؟! اگر از راستگویانی، عذابی را که ما را از وقوع آن میترسانی بر سر ما بیاور. هود گفت: این را تنها خدا میداند و بس. من چیزی را به شما میرسانم که برای آن فرستاده شده ام. (وظیفه من ابلاغ رسالت و رساندن پیام آسمانی است) ولیکن میبینم که شما مردمان نادانی هستید (چرا که وظیفه پیغمبران را نمیدانید، و عجیب تر این که خواستار زود فرا رسیدن عذاب و بلای کردگارید).
۵ – جدال و مناقشه در مورد ذات الهی و دلایل آن بدون علم: از بزرگترین اسباب گمراهی، جدال بدون علم در مورد توحید و صفات الله متعال و شریعت و تقدیر، کتابهای آسمانی و روز آخرت، میباشد، انگیزه این جدالها، نادانی، حسد و تعصب میباشد، این مناقشه کننده و اهل جدال گمان میکنند که دلیل مناقشه شان عدم قناعت به حق است و هنوز به حقانیت دین متیقن نشده اند. الله متعال میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» [غافر: ۵۶] کسانی که بدون دلیلی که (از سوی خدا) در دست داشته باشند، درباره آیات الهی به ستیزه گری و کشمکش میپردازند، در سینههایشان جز برتری جوئی نیست و هرگز هم به برتری نمیرسند. پس (از شرّ این گونه افراد خودخواه و برتری طلب) خود را در پناه خدا دار که او (سخنان بی اساس ایشان را) میشنود و (توطئههای ناجوانمردانه آنان را) میبیند.
۶ – غفلت: از اسباب گمراهی، غفلت مردم است از دلایلی که به سوی حق و هدایت رهنمایی میکند و عدم توجه به این دلایل. الله متعال میفرماید: «إِنَّ فِی اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ» [یونس: ۶] «إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ (۷) أُولَئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» [یونس: ۷، ۸] بیگمان در آمدوشدِ شب و روز (و تفاوت کیفی و کمی آنها) و در چیزهائی که خداوند در آسمانها و زمین آفریده است، نشانههائی (بر وجود آفریدگار و دلائلی بر عظمت پروردگار) برای کسانی است که پرهیزگارند (و هراس از عقاب و عذاب خدا را در مدّ نظر دارند). مسلّماً کسانی که (به روز رستاخیز و زندگی دوباره ایمان ندارند و) دیدار ما را انتظار نمیکشند، و به زندگی دنیوی بسنده میکنند (و گمان میبرند که جهان دیگری پس از این جهان وجود ندارد) و به این جهان دل میبندند (و برای جهان دیگر، تلاش نمینمایند)، و از آیات (قرآنی و نشانههای جهانی) ما غافل و بی توجّه میمانند.چنین کسانی جایگاهشان دوزخ است به سبب کارهائی که میکنند. «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ (۱) مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ (۲) لَاهِیَهً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ» [الأنبیاء: ۱ – ۳] (زمان) محاسبه مردمان (کفرپیشه چون قریش بسیار) بدیشان نزدیک است در حالی که آنان غافل (از هول و هراس آن) و روی گردان (از ایمان بدان) میباشند. هیچ بخش تازه ای از قرآن (و اندرز جدیدی) از سوی پروردگارشان بدیشان نمیرسد مگر این که آن را به شوخی میشنوند و به بازی میگیرند. (آنان در حالی هستند که) دلهایشان غافل است (از اندیشیدن درباره آن). چنین ستم پیشگانی گفتگوهای درِگوشی (خود را که برای توطئه علیه پیغمبر و قرآن انجام میدادند) پنهان میداشتند (و به همدیگر) میگفتند: مگر این (شخص که ادّعای پیغمبری میکند) انسانی همچون شما نیست؟ (حال که او بشر عادی و همسان با شما است و کلام جادوئی دارد) آیا به سراغ جادو میروید (و آن را میپذیرید) گرچه میبینید (که جادو است؟!).
٧ – تعصب: الله متعال تعصب یهود و نصارا را بیان نموده که هر گروه خودش را بر حق میدانسته و دیگری را باطل، یهود به حضرت عیسی علیه السلام کافر شدند، در حالی که حضرت عیسی از نسل آنان است و منتظر قدوم او برای اعاده مجد و عظمت شان بودند. نصارا میگویند: یهود هیچ چیزی از حقیقت دین ندارند؛ چون حضرت عیسی مسیح را تکمیل کننده دین شان بود را قبول نداشتند. الله متعال میفرماید: « َقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْهاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (۱۱۱) بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» [البقره: ۱۱۱، ۱۱۲] «وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» [البقره: ۱۱۳] و گویند: جز کسی که یهودی یا مسیحی باشد هرگز (کس دیگری) به بهشت در نمیآید. این آرزو و دلخوشیهای ایشان است (و جز مشتی یاوه و سخنان ناروا نمیباشد). بگو: اگر راست میگوئید دلیل خویش را بیاورید. آری! هرکس خالصانه روبه خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او در پیش خدایش محفوظ است، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین خواهند گردید (و بهشت و سعادت اخروی در انحصار هیچ طائفه و نژاد خاصّی نیست). (جای شگفت است که آنان همان گونه که با اسلام دشمنی میورزند، با یکدیگر نیز دشمنی دارند) و یهودیان میگویند: مسیحیان دارای حق و حقیقتی نبوده و بر چیزی بند نیستند، و مسیحیان نیز میگویند: یهودیان دارای حق و حقیقتی نبوده و بر چیزی بند نیستند. در حالی که هر دو دسته کتاب میخوانند (و به گمان خود به کتابهای آسمانی خویش استدلال میجویند!). و افراد نادان (مشرکی که از تورات و انجیل بی خبرند) نیز سخنی همانند سخن آنان را میگویند. پس خدا در روز قیامت میانشان درباره آنچه با یکدیگر اختلاف دارند، داوری خواهد کرد.
٨– تقلید بدون اندیشه و تفکر و بررسی: از اسباب گمراهی کافران پیشین و پسین، تقلید کورکورانه و بدون دلیل و اندیشه از پدرشان میباشد، الله متعال میفرماید: «وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ» [الزخرف: ۲۳] همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو (پیغمبر) بیم دهنده ای مبعوث نکردهایم مگر این که متنعّمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفته اند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم (که بت پرستی را بر همگان واجب کرده است) و ما هم قطعاً (بر شیوه ایشان ماندگار میشویم و) به دنبال آنان میرویم.
این کافران در مقابل آیات و نشانههای که پیامبران آورده بودند، به کارکرد و گذشته پدران خود استناد میکردند، «بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ» [الزخرف: ۲۲] بلکه ایشان میگویند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم و ما نیز بر پی آنان میرویم (و راه بت پرستی را در پیش میگیریم).
این استدلال خنده داری است و هیچ قوتی ندارد و تقلید محض و کورکورانه و بدون تدبر، تفکر و حجت و دلیل است، حالت ایشان مثل یک گمشده است که راه را بلد نیست و از دیگران هم نمیپرسد که راه را برایش نشان دهند و اگر کسی رهنمایی اش کند، توجه نکرده و هر طرف سرگردان میباشد.
این طبیعت جمود عقلی است که بت پرستی عقلهای شان را مهر کرده، و در مورد بتهای که پدران شان میپرستند، فکر نمیکنند که چه قدر ارزش دارد؟ حقیقت آن چیست؟ و در میزان نقد و اندیشه چه جایگاهی دارد؟ از جمله اقوامی که قرآن کریم برای ما بیان نموده که از جمله اسباب گمراهی شان تقلید از پدران شان است، قوم نوح علیه السلام میباشد، آنانی که دعوت پیامبر شان را بدون دلیل و سند رد نموده و تنها استدلال شان این بود که این سخنان را از پدران گذشته شان نشنیده اند. الله متعال میفرماید: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ (۲۳) فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِکَهً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ» [المؤمنون: ۲۳، ۲۴] (ای مؤمنان! در داستان پیغمبران عبرت و درس زندگی است) ما نوح را به سوی قوم خودش فرستادیم. او بدیشان گفت: ای قوم من! خداوند (یگانه یکتا) را بپرستید، چرا که معبودی جز او ندارید. آیا (از عذاب خدا و زوال نعمتی که به شما داده است) نمیپرهیزید؟ اشراف و سران کافر قوم او گفتند: این مرد جز انسانی همچون شما نبوده (و در ادّعای نبوّت دروغگو است) ولی او (با این ادّعاء) میخواهد بر شما برتری گیرد (و خویشتن را سرور و آقای شما گرداند). اگر خدا میخواست (پیغمبری را به میان ما روانه کند) حتماً فرشتگانی را (برای این منظور) میفرستاد. ما چنین چیزی را در (تاریخ) پدران پیشین خود نشنیدهایم (که انسانی ادّعای نبوّت کند و خود را نماینده خدا بداند).
هم چنان میبینیم که قوم حضرت ابراهیم بر عبادت بتهای که نه ضرر میرسانند و نه نفعی، اصرار میورزند و جوابی به پرسش پیامبر شان ندارند: «مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ» [الأنبیاء: ۵۲] آن گاه که به پدرش و قوم خود گفت: این مجسّمههائی که شما دائماً به عبادتشان مشغولید چیستند (و چه ارزشی دارند؟ چرا باید چیزهائی را بپرستید که خودتان آنها را ساخته و پرداخته کرده اید؟!). در جواب پیامبر شان گفتند: «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ» [الأنبیاء: ۵۳] (پاسخ دادند و) گفتند: ما پدران (و نیاکان) خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکرده اند (و ما از روش و آئین گذشتگانمان دست برنمی داریم).
این است جواب شان، جوابی که بر تحجر عقلی و روحی شان دلالت میکند که اسیر تقلید کورکورانه شده اند؛ اما در مقابل این تقلید اسارت گونه، آزادی ایمان و آزادی اندیشه و تدبر قرار دارد که اشیاء و اوضاع را به اساس ارزش حقیقی شان میسنجد نه به اساس تقلید، ایمان به الله متعال انسان را از مقدسات وهمی و تقلیدی و میراثهای شوم و متحجرانه آزاد میسازد.
اما کفار قریش، الله متعال سخنان شان را این گونه برای ما حکایت میکند: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ» [المائده: ۱۰۴] هنگامی که بدانان (که از قوانین دل و اهواء درونشان پیروی میکنند) گفته شود که بیائید به سوی آنچه خدا نازل کرده و (آنچه) پیغمبر (بیان نموده است برگردیم، تا هدایت بیابیم) میگویند: چیزی ما را بسنده است که پدران و نیاکان خویش را بر آن یافتهایم (و تا چشم گشودهایم چنین و چنان در میان قوم و فامیل خود دیده ایم! دیگر قرآن و سخنان پیغمبر، ما را چه کار؟) آیا اگر پدران و نیاکانشان چیزی ندانسته باشند و (به سوی حق) راه نیافته باشند (باز هم باید چنین گویند و کنند؟!). «أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ (۲۱) بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ» [الزخرف: ۲۱، ۲۲] یا این که ما کتابی را پیش از این قرآن، بدانان دادهایم و آنان بدان چنگ زده اند (و آن کتاب افتراء ایشان را تأیید میکند؟). بلکه ایشان میگویند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم و ما نیز بر پی آنان میرویم (و راه بت پرستی را در پیش میگیریم). «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ » [سبأ: ۴۳] و هنگامی که آیههای روشن ما بر آنان خوانده میشود، میگویند: او مردی است که میخواهد شما را باز دارد از چیزهائی که پدرانتان پرستش میکرده اند. و میگویند: این (قرآن) جز دروغ بزرگی نیست که (به خدا) نسبت داده شده است. همچنین کافران هنگامی که قرآن برایشان میآید درباره آن میگویند: این جادوی آشکاری بیش نیست.
قرآن کریم به این آزادی و اندیشه فرا میخواند و دلایل و نشانههای دین الهی را بیان میسازد که این دین همه بشریت را از تاریکیهای گمراهی به سوی نور هدایت رهنمود میگردد. الله متعال میفرماید: «هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَهُدًى وَرَحْمَهٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» [الأعراف: ۲۰۳] این قرآن بینش و هدایت و رحمت پروردگارتان است برای کسانی که مؤمن باشند (چرا که ایشان برابر قوانین آن عمل میکنند). این گونه پیامبر صلی الله علیه و سلم را به پیروی از ملت ابراهیم علیه السلام امر نموده است: «قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۱۶۱) قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (۱۶۲) لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (۱۶۳) قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» [الأنعام: ۱۶۱ – ۱۶۴] بگو: بیگمان پروردگارم (با وحی آسمانی و نشان دادن آیات قرآنی و گسترده جهانی) مرا به راه راست رهنمود کرده است. و آن دین راست و استوار و پابرجا، یعنی دین ابراهیم است. همان کسی که حقّگرا (و از آئینهای انحرافی محیط خود رویگردان) بود و از زمره مشرکان نبود. بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش میکنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او میاندازم و بر بذل مال و جان در راه یزدان میکوشم و در این راه میمیرم، تا حیاتم ذخیره مماتم شود). خدا را هیچ شریکی نیست، و به همین دستور داده شده ام، و من اوّلین مسلمان (در میان امت خود، و مخلص ترین فرد در میان همه انسانها برای خدا) هستم. (ای پیغمبر! به کسانی که تو را همچون خود به شرک ورزی میخوانند) بگو: آیا (سزاوار است که) پروردگاری جز خدا را بطلبم (و معبودی جز او را پرستش بکنم) و حال آن که خدا پروردگار هر چیزی است؟ هیچ کسی جز برای خود کار نمیکند، و هیچ کسی گناه دیگری را بر دوش نمیکشد. سرانجام همه شما به سوی خدا باز میگردید و شما را از آنچه در آن اختلاف میورزید آگاه میسازد (و میانتان درباره راه و روش و ادیان و عقائدتان داوری میکند). «ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» [النحل: ۱۲۳] سپس (قرنها بعد از ابراهیم، تو را به پیغمبری برگزیدیم) و به تو وحی کردیم که از آئین ابراهیم پیروی کن که حقگرا (و دور از انحراف) بود و از زمره مشرکان نبود.
٩– شک و گمان: از جمله اسبابی که برخی انسانها را به گمراهی میکشاند، مریضی قلب است، این مریضی عبارت است از بیرون شدن قلب از صحت و سلامتی اش، سلامتی قلب با شناخت الله و ترجیح محبت او بر محبت هر چیزی ممکن است؛ اما مریضی قلب، شک و گمان است؛ لذا منافقان به مریضی شک دچار هستند. این مریضی فراگیر است و منجر به عدم ایمان شخص میگردد و او را به مریضی کفر و نفاق سوق میدهد؛ چون مریضی سبب مریضی دیگر میگردد، و انحراف و کجروی نیز از اندک آغاز یافته و کم کم و گام به گام افزایش مییابد. الله متعال میفرماید: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ» [البقره: ۱۰] در دلهایشان بیماری (حسودی و کینه توزی با مؤمنان) است و خداوند (نیز با یاری دادن و پیروز گرداندن حق) بیماری ایشان را فزونی میبخشد، و عذاب دردناکی (در دنیا و آخرت) به سبب دروغگوئی و انکارشان در انتظارشان میباشد. «وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (۱۲۴) وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ کَافِرُونَ» [التوبه: ۱۲۴، ۱۲۵] هنگامی که سوره ای (از سورههای قرآن) نازل میشود، کسانی از آنان (که منافقند، از روی تمسخر و استهزاء، برخی به برخی رو میکنند و) میگویند: این سوره بر ایمان کدام یک از شما افزود؟ (و آیا چیز مهمّ و مفیدی گفت و نمود؟!) و امّا مؤمنان، (همان سوره قرآن) بر ایمانشان میافزاید و (نور آن بیش از پیش راه حق را بدیشان مینماید، و از این نزول قرآن که مایه افزایش ایمان و پرتو جان و سعادت هر دو جهان آنان میشود) شادمان میگردند. و امّا کسانی که در دلهایشان بیماری (نفاق) است، (نزول سوره ای از سورههای قرآن، به جای این که روح تازه ای به کالبدشان دمد و مایه تربیت جدیدی شود)، خباثتی بر خباثتشان میافزاید (و کفر و عنادشان را بیشتر مینماید، و پلیدیهایشان هر روز فزونی میگیرد، و تاریکیهای جان و دلشان دائماً تراکم میپذیرد، و) در حال کفر میمیرند (و در دوزخ جای میگیرند).
Friday, 26 April , 2024