همنوا سرانجام پس از سال ها انتظار، هیئت اعزامی آقای حکمتیار به کابل آمد و سلسلۀ گفتگوهای قبلی و از زمان جمهوری آقای کرزی را ادامه داد و بازهم به همان سیاست نامعلوم و چند پهلوی خویش عمل کرد و آگاهان امور را بار دیگر با سوال ها و پرسش های گوناگونی مواجه ساخت! در […]

همنوا

سرانجام پس از سال ها انتظار، هیئت اعزامی آقای حکمتیار به کابل آمد و سلسلۀ گفتگوهای قبلی و از زمان جمهوری آقای کرزی را ادامه داد و بازهم به همان سیاست نامعلوم و چند پهلوی خویش عمل کرد و آگاهان امور را بار دیگر با سوال ها و پرسش های گوناگونی مواجه ساخت!

در سال های جهاد و هجرت گفته می شود که امیر حزب اسلامی، سیاست واضح و قاطع دارد و در برابر مسایل و موضاعات کشور و دنیا، یا بلی می گوید و یا نه! در هردو صورت حرف او بجا و به مورد است و این سیاست همیشگی و انعطاف ناپذیر حزب است!

او در سال های اخیر جهاد، ادعا می کرد که همه تنظیم های جهادی با روس ها و رژیم کابل رابطه دارند و فقط ماییم که انقلاب اسلامی و صد درصد را با حکومت خالص اسلامی می خواهیم و دیگران فروخته شده اند! همه به امریکا هیئت های رسمی فرستاده اند و فقط ماییم که مخالف تسلط غرب بر کشور خویش هستیم و این ماییم و ماییم…

وقتی از کارت دعوت سفارت روسیه در آن سال ها به حزب اسلامی در اسلام آباد، بحث هایی در تنظیم ها جریان داشت، حزب اعلام کرد که ما به حیث بزرگترین نیروی جهادی و دشمن شماره یک شوروی، طرف توجه روس ها قرار گرفته ایم. و از ما در ضیافت روز نظامی، دعوت شده است!

همه می دانند که شصت درصد کمک های نظامی امریکا در سال های جهاد به حزب اسلامی داده می شد! همه دیدند و شنیدند که حزب اسلامی از کودتای شهواز تنی دفاع کرد و این حزب بود که بر خلاف ادعا و تهمت ها بر سایر تنظیم ها، خود با وزیر دفاع رژیم کابل در تماس بود و از کودتای نافرجام حمایت کرد و تنی را که با برخی از همراهان به پشاور گریخته بود، مورد استقبال قرار داد!

او بود که در حمل سال ۱۳۷۱ به نیروهای خویش امر داد تا با تبانی نیروهای رژیم کابل و اسلم وطنجار وزیر داخله در برابر مجاهدین جمعیت سنگر بگیرند و او بود که خلقی ها را در پشاور خدمت کرد و مجاهدین معذور را به خدمت آنان گماشت…

او بود، ادعای می کرد که این افراد مسلمانان واقعی اند، تهجد می خوانند و روزه های نفلی می گیرند و …

او بود که هنگام جنگ با مردم کابل و تلاش برای سقوط دولت اسلامی مجاهدین، گاهی بیست و پنج سال و گاهی هزار سال جنگ را وعده می داد و از حسد و کینۀ خود و اعضای حزب خود را می سوزاند.

او بود که برگشت تعدادی از اعضای اجرائیۀ حزب و پیوستن آنان به دولت اسلامی را و تقرر آنان به حیث وزیر و معین را نادیده گرفت و لقب اشخاص فروخته شده را به ایشان داد!

او بود که یکی از داماد های او، جلسات قبرص را رهبری می کرد و با جمهوری اسلامی ایران همگام و همنوا بود…

او بود که با لباس خاص تشیع در مناسبت های دفتر تحکیم وحدت شیعه و سنی در تهران و مشهد (هنگام اقامت ایران) شرکت می کرد و طرح انقلابی خود ”سوختاندن همه تفاسیر قرآن“ را طرح و نوشتن تفسیر جدید را مشوره می داد!

تعجب آور است که چرا برخی از افراد جوان و سالخوردۀ حزب از طرح ها و سیاست های متغیر آقای حکمتیار دفاع می کنند و حق و ناحق را در تصامیم شخصی او می بینند؟

ما از آمدن هیئت استقبال می کنیم و خدا کند که گامی را در راه صلح باشد!

زمانی که حکمتیار نفوذ داشت و نیروهای نظامی در اختیارش بود و توان تغییر اوضاع را داشت، اما همه توان را بر ضد مردم و مجاهدین به کار بست و مصدر خیر و خدمت نشد ولی امروز که نه نفوذ دارد و نه توان، به سوی صلح آمده و خدا کند که واقعاً صلح بخواهد.

من به حیث یک فرد جمعیت و نه از سوی جمعیت، اعلام می نمایم که:

۱- به حیث مسلمان و افغانستانی از هرنوع تلاش برای صلح و امنیت، استقبال می کنم.

۲- باور دارم که وحدت و یا نزدیکی جمعیت و حزب، باعث استحکام دولت مجاهدین در سال های دهۀ هفتاد می شد و این فرصت ها با تأسف زیاد که از دست رفت.

۳- برخی از آگاهان تعجب می کنند به سیاست های شخصی آقای حکمتیار:

– در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد که سفارت امریکا برگزار کنندۀ انتخابات است و اوامر آن سفارت اجرا می شود، پس در انتخابات شرکت نمی کنیم!

– روز بعد آقای قطب الدین هلال را به حیث نامزد معرفی کرد و او دو درصد آراء بدست آورد!

– چندی بعد از افراد او به حیث معین وزارت داخله به کار گماشته شد!

– امروز ادعا دارد که در دولت سهم نمی گیرد ولی آقای هلال مشاور رئیس جمهور است!

– یکی از والیان که مشاورهم است، از او حمایت کرده و از روز اول با دولت بوده است!

-خبرهایی پخش شده و عملیات بسیار محدود نظامی و یا انتحاری به او نسبت داده شده!

– او در مصاحبه ها، هرگز با انتحار مخالفت نکرده است!

-او هنگام ائتلاف با جنبش و تشکیل شورای هماهنگی انقلاب اسلامی در پاسخ به سوال خبرنگار پاکستانی گفت:

من یک سیاستمدار هستم! دیروز با جنبش می جنگیدم و آن را مطابق منافع کشور می دانستم و امروز در ائتلاف با جنبش هستم و این را مطابق منافع کشور می دانم!

– او در زمان اقامت در ایران، اختلاف شیعه و سنی را بسیار کوچک فکر می کرد ولی امروز با نوشتن کتاب های ”نقدی بر فلم یوسف علیه السلام“ و… این اختلاف را بسیار جدی و خطرناک می داند و ایران را خطر ناکتر و بدتر از اسرائیل قلمداد می کند!

– او از توهین و دشنام همه تنظیم ها و همه رهبران جهادی خسته نشده و امروز باب اختلاف با امام بخاری را پیشۀ خود ساخته و آن را شاگرد شاگرد شاگرد ائمۀ اهل سنت نیز می داند؟!

تعجب آور است که در سال های جهاد جمعیت و حزب:

۱- دارای اساسنامۀ بسیار نزدیک و قریب به هم بودند.

۲- اصول بیعت هردو حزب یکی و ترجمۀ اصول بعیت اخوان المسلمین بود.

۳- در سیاست های داخلی و بین المللی، بسیار بهم نزدیک بودند و طرز فکر و رهبری هردو جریان و اعضای حزب شان در کُل مساوی بود.

۴- هردو جریان دارای مکتب های دخترانه بودند و کتاب های دینی یکسان را تبلیغ می کردند.

۵- در مورد تاریخ نهضت و جمعیت، با اختلاف محدودی، هردو تنظیم اشتراک نظر داشتند و شخصیت های ممتاز نهضت و جمعیت را هردو می پذیرفتند و تبلیغ می کردند.

۶- در تاریخچۀ حزب اسلامی که حکمتیار به زبان پشتو نوشته بود، از نام جمعیت اسلامی و رهبری (شهید) استاد ربانی ذکر کرده بود اما به مترجم فارسی آن هدایت داده بود زیر جملاتی که به خودکار سرخ خط کشیده شده، توجه نکند و از ترجمه باز دارد!

۷- ما همه شاهد بودیم که هنگام شهادت قوماندانان و افراد مجاهد و نامدار از هردو تنظیم در مراسم فاتحه خوانی آنان، هردو تنظیم شرکت می کردند و در مراسم شادی و عروسی ها افراد همین دو تنظیم با هم شرکت می نمودند و حتی پیوند های خانواده گی نیز صورت گرفته است…

اما با تأسف که در سال های جهاد، درگیری های در اکثر نقاط کشور میان این دو تنظیم جریان داشته و ما باید از گذشته های خویش درس بگیریم و راه درگیری را ادامه ندهیم. اما:

– گفته می شود که هیئت فقط دشمنی آشتی ناپذیر خویش را با جمعیت و تحت عنوان شورای نظار ادامه داده و خواهان برکناری افراد جمعیت از دولت است!

در حالی که از یادگارهای شهید صلح و رئیس جمهور قبلی افغانستان پروفیسور برهان الدین ربانی به شورای رهبری جمعیت در انتخابات گذشته شورای ملی این بود که:

در انتخابات کوشش کنید که افراد صالح و خیر خواه را نامزد کنید و از آن حمایت نمایید. می خواهیم در شورای ملی ما مجاهدین در اکثریت باشند و اگر فردی از جمعیت را در یکی از حوزه ها نیافتند، از اعضای حکمتیار که دارای نفوذ باشد، حمایت کنید زیرا آنها هم برادر ما اند.

بلی! خوش آمدند برادران ما! بیایید با هم برادر باشیم و خداوند گذشتۀ ما را عفو کند! بیایید در راه صلح و امنیت و بازسازی کشور خویش در کنارهم باشیم و از یکدیگر حمایت کنیم! راه نفاق و اختلاف راه شیطان لعین است!

بیایید برادر باشیم و با اخوت اسلامی در کنار یکدیگر قرار بگریم.

اما یک موضوع مهم دیگر این است: هیئت خود را نمایندۀ حزب اسلامی افغانستان معرفی می کند اما: حزب اسلامی افغانستان تحت رهبری آقای عبدالهادی ارغندیوال در وزارت عدلیۀ جمهوری اسلامی افغانستان، ثبت شده و طبق قانون، حزبی دیگر با همین نام نمی تواند ثبت شود، پس:

می شود که مانند حزب اسلامی متحد افغانستان و یا شورای های حزب اسلامی که ثبت شده اند، یک نام دیگر را انتخاب نماید و یا در تفاهم با آقای ارغندیوال و شورای اجراییۀ حزب اسلامی در افغانستان، این مشکل اساسی و قانونی را حل کنند.

بار دیگر به هیئت خوش آمدید می گویم و راه دوستی و نزدیکی جمعیت و حزب اسلامی به رهبری آقای ارغندیوال را که یک گام مهم در راه نزدیکی صفوف مجاهدین است، با تاکید و پافشاری روی آن، امیدواریم مشکل قانونی فرا راه هیئت حل گردد و افغان ها در فضای سالم و صلح آمیز، شاهد همگامی و اشتراک نیروهای انسانی در مسیر صلح، امنیت و بازسازی باشند.