فقیری عظمت و بزرگی جهاد مردم افغانستان سبب شد تا دنیا به این واقعیت اعتراف نماید که انگیزه های ایمانی و وطن خواهی افغان ها، بزرگترین ابر قدرت قرن را شکست می دهد و حسن بیداری و آزادی را در میان جهانیان زنده و پایدار می سازد. امروز هرچند تعدادی از نا آگاهان و فریبکاران […]

فقیری

عظمت و بزرگی جهاد مردم افغانستان سبب شد تا دنیا به این واقعیت اعتراف نماید که انگیزه های ایمانی و وطن خواهی افغان ها، بزرگترین ابر قدرت قرن را شکست می دهد و حسن بیداری و آزادی را در میان جهانیان زنده و پایدار می سازد. امروز هرچند تعدادی از نا آگاهان و فریبکاران تاریخی تلاش دارند تا واقعیت های ملموس جامعۀ ما را وارونه جلوه دهند و عظمت و شکوهمندی جهاد را در محدودۀ جنگ سرد و مقابله قدرت های آن وقت خلاصه نمایند، اما واقعیت ها چیز دیگری است و افرادی به اصطلاح تحلیلگر مسایل سیاسی و وابسته به سفارت ها، هرچند زحمت بکشند و دروغ ها ببافند ولی هرگز توان خاموشی چهرۀ جهاد و پرده افگندن روی واقعیت های جامعۀ دیروز و امروز ما را نخواهند داشت و حقیقت و واقعیت همچنان روشن و پایدار خواهد ماند.

اصل موضوع، مردم ما در اکثر ولایات کشور از اجتماعات و تظاهرات دوامدار عناصرکمونیست، اگاهی داشتند و به خوبی می دانستند که این افراد فریب خورده تحت تاثیر تبلیغات کفری و ضد دینی باداران شان، به نام جریان روشنفکری و همراهی با روند تمدن و پیشرفت، از دین بریده و راه بی دینی را برگزیده اند!

آثار و رساله های لینین و ماؤو در مکاتب و پوهنتون در سالهای سلطنت پخش می شد و حلقه های جوانان و شب نشینی ها دایر می گردید و به نام ترقی و روشنفکری و گریز از ارتجاع و خرافات، مسیر بی دینی و گمراهی جوانان را وسعت می بخشیدند.

اصل موضوع فقط جریان کفر و بی دینی در کشور ماست که افراد فریب خورده به نام روشنفکر و انقلابی و اکثر با موهای بیتنی و بروت های کشال حتی قیافۀ خود را روشنفکر و مترقی جلوه می دادند و نیشخند و استهزا بر علما و مساجد و نمازگزاران را از ارکان روشنفکری و انقلابی گری می پنداشتند.

مردم ما می دیدند که برخی از جوان ها و متعلق به اقشارکم در آمد جامعه به سوی شعارهای سوسیالیستی و نان و لباس و خانه می شتافتند و با دین و نماز و مسجد پشت پا می زدند.

افرادی در اردو تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته و با تحصیل در شوروی وقت، به این جریان های بی دینی می پیوستند.

برخی از جوانان و به ویژه معلمین که ساحه و میدان خوبی برای تبلیغ نظریات الحادی داشتند، بیشترین خدمت را در راه الحاد و بی دینی انجام دادند و به یکی از گروه های خلق، پرچم و شعلۀ جاوید افراد را جلب و جذب می کردند.

تکان دیگر: گروه های خلق و پرچم که از ماسکو دستور می گرفتند و شعله یی ها که از چین فرمان می یافتند، سخت در مبارزه برای جلب جوانان بودند و حمایت قدرت های بزرگ آن زمان (شوروی و چین) از فرمانبران شان در اکثر کشورهای آسیایی، افریقایی و امریکای لاتین به خوبی واضح و روشن بود. امپریالیسم امریکا در حال عقب نشینی در سطح دنیا بود و نظام های سیاسی در قاره های یاد شده از نفوذ امریکا بیرون شده و به سوسیال امپریالیسم روس و کمتر به چین تعلق می گرفتند…

عکس العمل غرب و در راس امریکا در برابر هجوم فرهنگی و عسکری شوروی در دنیا، بسیار ضعیف و کمرنگ بوده است. فقط در اروپای شرقی و چکوسلواکی حساسیت های غرب دیده شد و در آسیا و بخصوص افغانستان، غرب و امریکا فقط تماشاچی بوده و با کودتای داوود خان، افغانستان را به شوروی و ساحه تحت نفوذ شوروی پذیرفته بودند. داوود خان که پس از کودتا در شورای مرکزی خویش به کمک کمونیست ها به قدرت رسیده بود، در ابتدای قدرت سخت متمایل به شوروی وقت بود و همرهان کمونیست را ملاقات و تقویه می کرد. امروز که دهه ها از آن زمان می گذرد همه از مصاحبه ها و نوشته های افراد مطرح در آن زمان، واقعیت ها را در می یابند و تماس و رابطه داوود خان با کمونیست های( پرچم و خلق) بر همگان آشکار شده است. داوود خان در دهلیز منزل خویش در یک پارچه سرخ رنگ نوشته بود که ما سوسیالیزم می خواهیم و این مطلب سبب شد تا کمونیست ها از او به عنوان یک پل برای قدرت سیاسی استفاده کنند و همان بود که فاجعۀ ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ رخ داد و وزرای پرچم و خلق در حکومت استبدادی داوود خان که آن را جمهوریت می نامید، جا گرفتند و به ویژه وزارت داخله را که فیض محمد رهبری می کرد و وزارت معارف را یک پرچمی دیگر ( نعمت الله پژواک) همه ولسوال ها، والی ها و مدیران معارف و مدیران لیسه ها را از گروه های کمونیست برگزیدند و افراد متعلق به جمعیت اسلامی افغانستان را از ادارات دولتی و معارف افغانستان به جاهای  دور تبعید کردند! بالآخره ترفیعات کمونیست ها در اردو و دولت، راه به قدرت رسیدن کمونیست ها هموار شد.  رژیم فقط دنبال میوندوال و جمعیت اسلامی را گرفته بود و زندان را از وجود رهبران ضد کمونیست پر ساخت!

فاجعۀ ۷ ثور: دنیا به تاریخ هفت ثور ۱۳۵۷ شاهد فاجعه دیگر در افغانستان بود. افسران کمونیست کودتا کردند و زندانیان کمونیست را که یک هفته به زندان بودند، آزاد و شورای انقلابی نظامی و به زودی شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان را اعلام کردند.

داوود خان را که برخی سیاستمدار، پرورش یافته در خاندان سلطنت می دانستند، زندانیان کمونیست را به طور مهمان نگه داشت و در روزهای پنجشنبه و جمعه مورد حملات کمونیست ها قرار گرفت و به روز جمعه با همه خانواده و زن ها و اطفال شیرخوار خویش در ارگ به قتل رسید و بزرگترین جنایت تاریخی و کشتار خُرد سالان خانوادۀ داوود توسط کمونیست ها اتفاق افتاد و صحنه واضح و انکار ناپذیر نقض حقوق بشر در کشور ما به وقوع پیوست. صدها زندانی جمعیت اسلامی همه دست بسته به رژیم خونخوار کودتا و کمونیست ها سپرده شد و در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ به صورت دسته جمعی در زندان به شهادت رسیدند که پولیگون پلچرخی شاهد این ماجرا و کشتار است.

زندانیانی که شش ماه و یک سال و یا سه چهار سال بعد باید رها می شدند، اما رژیم کودتا و مدعیان انقلاب برگشت ناپذیر ثور، همه را قتل عام کردند و پیروان آن رژیم کودتایی امروز در فضای دموکراسی باز هم از حقوق بشر حرف می زنند!

شخصیت های مهم کشور از مرکز و ولایات دستگیر و بدون محاکمه به قتل رسیدند و تا امروز هیچ نشانی از آنها نیست. این شخصیت ها آرامگاه ندارند و فاتحۀ شان خوانده نشده اما قاتلان آنان هنوز از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر حرف می زنند!!

نخستین ارزش تاریخی شورای  حل و عقد: دولت اسلامی افغانستان که در ۸ ثور ۱۳۷۱ پس از سقوط آخرین بقایای رژیم کودتا به قدرت رسید، به حفظ و پاسداشت از ارزش های بزرگ تاریخ اسلام  و رای برگزیدگان مردم را در جلسۀ شورای عقد و حل در آن شرایط دشوار، به عهده گرفت و اکثراً بزرگان و قوماندانان جهاد و نمایندگان مردم در این اجتماع سراسری در شهر کابل به تاریخ ۱۲ جدی ۱۳۷۱ گرد آمدند و رهبر جمعیت اسلامی افغانستان را که رییس دولت اسلامی آن زمان بود به حیث رییس جمهور انتخاب کردند. نخستین ارزش آن احیای یک سنت در جامعۀ اسلامی بود.

دومین ارزش این اجتماع بزرگ در تاریخ افغانستان دارای ارزشها و خصوصیات زیاد بود:

لویه جرگه ها از زمان امان الله خان به دستور حکومات افراد از ولایات به مرکز فرا خوانده می شدند و حتی به گفتۀ میر غلام محمد غبار که از حامیان امان الله خان بود، اختیار لباس خویش را نداشتند و طبق دستور حکومت ها دایر می شد و آخرین لویه جرگه در زمان داوود خان بود که او را به حیث رییس جمهور انتخاب کردند!!

کسانی که در آن زمان بودند و نمایشی بودن جرگه داوود خان را دیده و شنیده اند، به خوبی می دانند که رژیم ها چگونه مردم را فریب می دادند و به باور و افکار آنان بازی می کردند در اجتماع عقد و حل افرادی نظر مخالف دادند و جلسه ترک گفتند…

در آن جلسه، نظریات مخالف نیز داده شد و رییس جمهور به اتفاق آرا انتخاب نگردید، بلکه به اکثریت آرا انتخاب شد. آزادی رای و حق اختلاف در شورا، دومین ارزش تاریخی شورا بود.

تصمیم دولت اسلامی در آن شرایط دشوار مبنی بر عمل کردن  وعده های خود سومین ارزش تاریخی شورای عقد و حل بود. در شرایطی که دنیا دولت را تنها گذاشته بود و همسایه ها نیز مخالفان دولت را تقویه می کردند، اما تصمیم قاطع دولت در برگزاری این اجتماع بسیار مهم و تاریخی بود.

پس برگزاری آن اجتماع تاریخی به عزم و ارادۀ قاطع رهبران جهادی و به ویژه به شخصیت بزرگ رییس جمهور آن زمان (شهید استاد برهان الدین ربانی) تعلق می گیرد و ما در سالروز این رویداد تاریخی به عزم ، اراده و تصمیم قاطع مجاهدین در شرایط سخت و تنهایی دولت اسلامی و اهداف دشمنانه خارجی ها متوجه می شویم و حق و انصاف حکم می کند که در سالروز برگزاری شورای  اهل حل و عقد و حل به همه دست اندرکاران آن شورا و به همت و حوصلۀ مردان بزرگ در آن شورا آفرین بگوییم و به شهدای سالهای بعد، سلام بفرستیم و از خدای بزرگ مغفرت و رحمت را برای شان آرزو نماییم.