هارون کوهی در ادارۀ پس طالبانی یک موجی دانشجویی در کشور به وجود آمد. نظر به مفاد قانون اساسی اخیر در کشور، دانشگاه های دولتی و خصوصی در تعدادی از ولایات بوجود آمد و از نظر کمیت دانشجویی ظرف چهارده سال گذشته، این کمیت بی سابقه بوده است. به همین گونه تاسیس مکاتب دولتی و […]

هارون کوهی

در ادارۀ پس طالبانی یک موجی دانشجویی در کشور به وجود آمد. نظر به مفاد قانون اساسی اخیر در کشور، دانشگاه های دولتی و خصوصی در تعدادی از ولایات بوجود آمد و از نظر کمیت دانشجویی ظرف چهارده سال گذشته، این کمیت بی سابقه بوده است.

به همین گونه تاسیس مکاتب دولتی و خصوصی در سراسر کشور که سر به هزاران باب مکتب می رسد، از دست آورد های این حکومت در چهارده سال گذشته بوده است. میزان تولید فکری و ظرفیت اندیشه در میان جوانان نسبت به هر زمان دیگر بیشتر گردیده است.

فن آوری جدید و انگیزۀ رسیدن به یک زنده گی بهتر نسل جوان را تشویق نموده است، تا به فرا گیری شقوق و رشته های مختلف علوم و فنون پبردازند تا زنده گی را از خوب به خوبتر تبدیل سازند. باید با گذشت هر روز طی سال های اخیر مشکل جوانان بیشتر می گردد، این جوانان پس از فراغت قادر نیستند برای خود کار و اشتغال جستجو کنند، دیگر در میان  جوانان دانشجو انگیزۀ بهتر زیستن وجود ندارد؛ زیرا در موجودیت یک چنین حکومتی که کمتر به مشکل جوانان می پردازد، این جوانان انگیزۀ ماندن در کشور را کمرنگ ساخته است.

در موجودیت یک چنین نا امنی گسترده، دانشجویان ما امید خود را با آینده کم کم از دست می دهند. تعدادی از دانشجویان ما به افکار افراطی روی آوردند و طرف دار یک تغییر فوری در نظام اند. حرکت اخیر دانشجویان دانشگاه ننگرهار زنگ خطر است که صدای آن در قلمرو کشور طنین نا آشنا و مسموم کننده داشته است.

لگام گسیختگی در میان رهبران حکومت و بی برنامه گی حکومت، جوانان را در یک بلا تکلیفی قرار داده است. جاذبۀ بنیاد گرایی در میان دانشجویان هر سال بیشتر می گردد و مخالفان دولت می خواهند از طریق دانشجویان کم تجربه و چشم بسته اهداف خود را به دست آرند؛ طوری که یک چنین شعار ها در سال های گذشته در دیوار های دانشگاه کابل دیده شد و شعار های زنده باد و مرده باد همه جا را فرا گرفته بود.

این کار هرچه بوده باشد، از یک بی کفایتی و بی مسوولیتی ریشه می گیرد. تمام افکار انحرافی و چپ افراطی در گذشته های افغانستان از طریق احساسات جوانان عملی گردیده است. این جوانان اند که خود مشتعل می شوند و به انرژی مادی تبدیل می گردند. کم توجه و بی اعتنایی به نسل جوان؛ به ویژه جوانان زنگ خطری است که در شعلۀ آن بسیاری از چیز ها سوختانده خواهد شد.

در حکومت وحدت ملی کمتر به نسل جوان و نسل دانشگاهی و دانشجویی اهتمام صورت می گیرد. امروز طوری که دیده می شود در مکاتب عمومی دولتی، در ولسوالی ها و ولایات دور دست جریان سیستم آموزش و پرورش به پایان ترین سطح خود رسیده است و معلمان کمتر بالای کلاس های دروس خویش حاضر می گردند، حتا گفته شده است که در شهر کابل ظرف ماه های اخیر یکنوع بی تفاوتی در میان معلمان مکاتب به وجود آمده، جریان درس و تعلیم در سطح بسیار پایین خویش قرار گرفته است.

به همین گونه دانشجویان در دانشگاه های دولتی و خصوصی وضع بهتری از مکاتب ندارند و دروس در پایین ترین سطح و کیفیت آن در دانشگاه های وجود دارد. استادان با بی علاقه گی بالای کلاس های خویش حاضر می شوند و دروس شبانه وضع بسیار ناهنجار دارد که بودن آن از نبودش بهتر خواهد بود.

امروز دولت فقط مصروف توزیع تصدیق نامه ها، دیپلوم و اسناد تحصیلی است و اکثر فارغان قادر نخواهند بود، تا معلم خوب، معلم و یک طبیب خوب به جامعه تقدیم گردند، در حالیکه رسیده گی به نسل جوان کشور و جریان دانشجویی، در حقیقت رسیده گی به آیندۀ کشور خواهد بود. به گفته فردوسی:

توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

نمی شود در یک چنین جوی نا مطمئن و سیستم آموزش و پرورش بی رویه و بی پیرایه، در قطار کشور های پر قدرت جهان مستقلانه ایستاد و طبعیت خود را تسخیر کرد و زنده گی را از خوب و خوبتر تغییر داد.

امروز انگیزه یی به یک زنده گی بهتر در میان جوانان ما وجود ندارد، این جوانان دانشجو و تحصیل کرده اند که جان خود را در قمار زنده گی به خطر می اندازند و کشور را به هر وسیلۀ ممکنه ترک می کنند. بار ها دیده ایم که تعدادی از افراد تحصیل کرده مدارک دانشگاهی شان را در برابر پارلمان و وزارت خانه ها به آتش زنده اند.

امروز هشت میلیون انسان در ۸۶ کشور جهان مهاجر اند که رقم درشت آن را جوانان می سازند. اگر دولت مردان حکومت وحدت ملی به وضعیت تحصیل و آیندۀ جوانان توجه نکنند، کشور در آیندۀ نزدیک از نیروی بشری و تفکر علمی تهی خواهد گردید.

حوادث سال های اخیر بالای نظام آموزش و پرورش تاثیرات بدی گذاشته و بر میزان رخصتی های حق و نا حق و رخصتی های سیاسی و مصلحتی افزوده است که دانشجویان نمی توانند برنامه های از قبل تعیین شده را به انجام برسانند.

به هر صورت گوش دادن به صدای دانشجو، گوش دادن به صدای آیندۀ کشور خواهد بود.