نویسنده: شهید پروفیسور برهانالدین ربانی روز فرخندۀ میلاد رسول اعظم و موضوع بعثت رهبر انسانیّت حضرت محمّد – علیه افضل الصلواه والسلام – در جملۀ موضوعات تاریخ، نهتنها موضوعیاست که از میلاد پیغمبر حکایت و یا از ظهور ملّتی صحبتی مینماید و یا از بهمیانآمدن عصر جدیدی در تاریخ حیات انسانیِ بحث میکند؛ بلکه این […]
نویسنده:
شهید پروفیسور برهانالدین ربانی
روز فرخندۀ میلاد رسول اعظم و موضوع بعثت رهبر انسانیّت حضرت محمّد – علیه افضل الصلواه والسلام – در جملۀ موضوعات تاریخ، نهتنها موضوعیاست که از میلاد پیغمبر حکایت و یا از ظهور ملّتی صحبتی مینماید و یا از بهمیانآمدن عصر جدیدی در تاریخ حیات انسانیِ بحث میکند؛ بلکه این روز، میلاد جهان نو – به تعبیر حقیقی و مفهوم انسانی آن – است. میلاد پیغمبر، لطفِ بیپایان الهی بود که به استغاثۀ جانسوز انسانی لبیک گفت. جامعهای که پیش از آن در آستانۀ تباهی و نابودیِ محقق قرار داشت:
«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ»
بزرگترین انقلاب آزادیبخشی بود که گریبان بشریّت را از چنگال جهل و جهالتها و بیعدالتیها نجات داد. تحوّل عظیم و جنبش رهاییبخش را در همۀ شئون زندگی، در عقیده و عمل، فکر و فرهنگ، اقتصاد و سیاست، اخلاق و اجتماع بار آورد.
آثار عمیق و دامنهدار آن، در همه موارد، کاملاً روشن و آفتابیاست. چنانکه مثلاً در ساحۀ معتَقَدات ملاحظه میشود. آنانی که سالیان درازی نسل بعدِ نسل در پای بتان سر مینهادند و در پیشگاه زورمندان خم میشدند، به آهنگ بتشکنی در سراسر جهان برخاسته و لوای توحید و خداپرستی را برافراشتند. زنجیرهای محکومیّتِ درهمشکسته را درهم شکسته و نهتنها خود را از این قیدها رهانیدند؛ بلکه برای نجات بندهگان خدا در سراسر جهان، به حرکت افتاده و بهسوی آن سرزمینها – که مردم آنها در پنجۀ ظلم و جور اسیر بودند – به پیش رفتند و در اثنایی که پردههای ضخیمِ شرک و بیخدایی را از جلو چشم بشریّت به عقب میزدند، سایههای سیاه قدرتهای فاسد را نیز دور و سنگرهای ظلم و بیدادگری را یکی بعدِ دیگری در هم میشکستند.
در اینجا باید پرسید، این پیروزیهای حیرتآور که نصیب پیغمبر – صلیاللهعلیهوسلم – و یاران راستین او شد، آیا در قیافۀ اِعجاز به ظهور پیوست و یا محصول جِهاد همهجانبه و عمل خستهگیناپذیر بود؟
با بررسی حقایق در سیرت پیامبران – علیهم السلام – این حقیقت کاملاً روشن میشود که سنّت الهی در جهان اسباب بر این استوار است که تنها تأیید دعوای نبوّت متکی بر اعجاز است؛ امّا انجام رسالت انبیا – علیهم السلام – در چارچوبۀ علل و اسباب بهوقوع میپیوندند و رنجهای فراوانی که انبیا در راه پخش رسالتهای خویش دیدهاند، بیانگر این حقیقت است.
بر اساس همین سنّت لایتغیر الهی بود که رسول اعظم سر از آن صبح سعادتی که فرمان آسمانی را مبنی بر انجام رسالت، دریافت کرد که برایش هدایت میداد:
«یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ * وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ»
(ای جامه بر سرکشیده، از جا برخیز و قیام نما و جامعۀ بشری را از شرایط شوم و تباهکن که در آن قرار دارد، برحذر ساز و در راه نجات جهان بشریّت از پاکی و طهارت خود و ترک نادرستی آغاز کن.)
رسول اکرم – صلیاللهعلیهوسلم – اقدام به عمل نمود. تعالیم بزرگ الهی را که شعلههای از ایمان را در دلها میافروزد، به مردم عرضه نمود. مغزهای سالم و قلبهای پاک دعوتش را پذیرفتند؛ امّا آنان که منافع پلیدشان را با پخش فرهنگ و معارف آزدیبخش اسلام در معرض خطر مییافتند، به مُقاوَمت پرداختند، رسول اکرم – صلیاللهعلیهوسلم – در این راه متحمِّل رنجهای فراوانی گردید.
مُقاوَمت در برابر دعوت رسول خدا – صلیاللهعلیهوسلم – در سه شکل به عمل میآمد:
۱- تعذیب و شکنجه؛
۲- پخش شایعات و افتراآت دروغین در داخل و خارج؛
۳- مقاطعۀ اقتصادی و اجتماعی.
چه عذابهای دردناکی نبود که متوجّه شخص پیامبر و یاران راستین او نگردید، مشرکان سیهدل، به اشکال مختلف، پیغمبر را اذیت میکردند. یاران گرامیاش نیز یکایک مورد تعرض و حملههای ظالمانه قرار گرفتند. چنانکه اعضای خانوادۀ یاسر، همهگی با قساوت کامل مورد تعذیب قرار گرفتند، تا شود بدین وسیله از عقیده و ایمان خویش دست بردارند؛ امّا هیچکدام از آنها صبر و شکیبایی را از دست نداده و با شور و حرارت در عقیده و ایمان خویش پایدار باقی ماندند.
چنانکه پیش از این هم نوشتیم، آنگاه که رسول اکرم – صلیاللهعلیهوسلم – صحنۀ دردانگیز تعذیب این خانوادۀ سرسپردۀ راه خدا را دید، از اینکه قادر نبود در آن مرحله کمکی به آنان رساند، به رسم تسلی و اطمینان برایشان فرمود:
«صَبْرًا یَا آلَ یَاسِرٍ، فَإِنَّ مَوْعِدَکُمُ الْجَنَّهُ»
«إِنِّی لاَ أَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللهِ شَیْئًا..»
(ای عایلۀ یاسر! پایداری را از دست مدهید، چه جایگاه شما بهشت جاویدان است و من در مورد دفاع از شما از طرف خداوند هیچ چیزی را مالک نیستم.)
همسر مجاهدۀ یاسر همین که جملۀ «فَإِنَّ مَوْعِدَکُمُ الْجَنَّهُ» را از زبان رهبر بزرگ خویش شنید، در جواب اظهار نمود:
«انی أراها ظاهره یا رسول الله!»
(ای پیغمبر! من بهشت جاویدان را همین اکنون به چشم سر میبینم.)
آری؛ ای پیشوای بزرگ! آنان که به حق به راه تو رفتهاند و دین تو را یگانه راه نجات در این جهان و دنیای دیگر تشخیص دادهاند، شکنجه و تعذیب، آنان را از این راه پشیمان نمیکند.
دشمنان خدا، چون دیدند شکنجه و تعذیب، رهروان راه محمّد – صلیاللهعلیهوسلم – را از راهشان منصرف نمیگرداند؛ بلکه برخلاف، تشدید شکنجهگران، نیروی آنان را افزایش میبخشد؛ لذا دست به استخدام سِلاح دیگر زدند، در داخل حجاز و بیرون از آن بهپخش یکسلسله شایعات دروغین و اتهامات غلط پرداختند؛ تا شاید این سِلاح کارگر واقع شود و مانع انتشار دعوت گردد.
چنانکه بدین سلسله میگفتند: حضرت محمّد – صلیاللهعلیهوسلم – آنچه را که به مردم ابلاغ مینماید از یک غلام رومی الهام گرفته و دعوت او از سرچشمۀ هدایات آسمانی منشأ نمیگیرد. به نجاشی امپراتور حبشه جاسوسی نموده و از او مطالبه میکردند؛ تا پیروان حضرت محمّد – صلیاللهعلیهوسلم – را از کشور خویش بیرون کشد؛ زیرا آنها موقعیت او را در خطر انداختهاند و علیه اندیشههای مذهبی او تبلیغات میکنند؛ امّا این سیهکاریها جایی را نمیگرفت. در داخل حجاز انتشار برقآسای اسلام در میان گروههای مختلف مردم نقشههای آنها را بیاثر ساخت و در خارج شرح اندیشههای عالی اسلام – که توسّط جعفر برای نجاشی صورت گرفت – دسیسهها را نقش بر آب ساخت، جعفر گفت:
«ما مردم محکوم و ددمَنِش بودیم، با همدیگر کینه و عداوت میورزیدیم، او پیمان اخوّت و برادری را در بین ما استوار ساخت، این پیغمبر بزرگ، ما را از زنجیر محکومیّتها نجات داد و با یکدیگر برادر و همنوا شدیم.
اینکه میگویند: ما برضد مسیح بن مریم حرفهای ناسزایی میگوییم، مطمین باش. ما جز آنچه را که کتاب آسمانی ما در مورد عیسی – علیهالسلام – گفته چیز دیگری نمیگوییم، ما به همۀ انبیا و رسالتهای آسمانی ایمان داریم:
بدین وسیله همه پلانها و نقشههای مشرکان خنثی گردید.
اینجاست که به استخدام سِلاح دیگر پرداخته، دست به مقاطعۀ اقتصادیِ و اجتماعیِ میزنند و تمام حلقههای سیاه کفر با هم متحد شده، میثاق سیاهی را ترتیب و به دیوار کعبه آویخته که متن آن شامل این مطلب بود:
«همه امضاکنندهگان این قرارداد روابط اجتماعی و اقتصادی خود را با بنی هاشم و دیگر مسلمانان یکسره قطع نموده، نه برای آنها چیزی میفروشند و نه از آنها چیزی میخرند، نه با آنها نکاح میکنند و نه از میان آنها به نکاح میگیرند.»
آنها تصوّر میکردند با این عمل حضرت محمّد – صلیاللهعلیهوسلم – و پیروان او را مجبور خواهند ساخت که از دعوت و عقیدۀ خویش دست بردارند؛ امّا غافل از اینکه پیروان اسلام را هرگز نمیتوان با این نیرنگها از راهشان منصرف گرداند.
با ملاحظۀ این مطالب به این حقیقت میرسیم که روش و تکتیک دشمنان بشریّت و دشمنان مبادی و ارزشهای آسمانی، در عصرهای مختلف ماهیّت مشترک داشته، منتها تغییر شکل میدهد.
بلی؛ دشمنان راه حق در عصر ما نیز با همین روش فرسوده و پلید، علیه اندیشههای عالی اسلام و ضد نهضتهای سالم اسلامی موضعگیری کرده و میکنند، مسلمانان باشهامت را زجر و شکنجه میدهند، علیه جنبشهای رهاییبخش دینیِ شایعات دروغین پخش میسازند و بهمنظور سرکوبساختن پیروان اسلام به نزد ارباب قدرت جاسوسی میکنند و دار و دستههای الحادیِ با وجود اختلاف جذری که با هم دارند، علیه مسلمانان با هم اتحادیههای سیاهی میبندند. این واقعیت را در سطحهای مختلف، دیروز و همین اکنون به چشم سر ملاحظه میکنیم.
خیر؛ حالا بعد از اینکه دانستیم پیروزیهای پیغمبر محصول اعجاز نبوده؛ بلکه اَعمال معجزآسای آن حضرت – صلیاللهعلیهوسلم – و اصحابش زادۀ عمل و تصمیم شکستناپذیر رسول اکرم – صلیاللهعلیهوسلم – و یارانش بود و دشمنان اسلام با اختلافهای رنگهای سرخ و زرد و سیاهشان در مورد دشمنیِ با اسلام متحد و همسنگرند.
اینک میپردازیم به شرح این مطلب که راز پیروزیهای حیرتآور پیغمبر بزرگ و یاران راستین او چیست؟
آری؛ دیدیم دشمنان خدا و خلق با نیرنگها، حیلهها و روشهای ظالمانه و بیرحمانهای علیه اسلام و رهبر بزرگ و پیروان مخلص او قیام نموده، خواستند این خورشید جهانتاب را با ابرهای سیاه کفر و اباطیل، پنهان کنند؛ امّا فروغ پرقوّت اسلام دل ظلمتها را شکافت و نور پرحرارتش بر سراسر جهان پرتو انداخت و همه نیرنگها و دهشتافگنیها جایی را نگرفت.
در اینجا باید بدانیم که عوامل عمدۀ این پیروزیها در چیست؟
آری! با تحقیق در سیرت رسول اکرم – صلیاللهعلیهوسلم – این سه عامل عمده در پیش چشم ما جلوه میکند:
۱- شکیبایی پیامبر رسول اعظم، در راه انجام رسالت در برابر همه تهدیدها، دسایس، آشوبگریهای مشرکان که چون صخرۀ پولاد از جا نجنبید و موقف ثابت و سالم خود را با این جمله خلاصه کرد:
«یَا عَمّ، وَالله لَوْ وَضَعُوا الشّمْسَ فِی یَمِینِی، وَالْقَمَرَ فِی یَسَارِی عَلَى أَنْ أَتْرُکَ هَذَا الْأمْرَ حَتّى یُظْهِرَهُ الله، أَوْ أَهْلِکَ فِیهِ، مَا تَرَکْته»
(قسم به خدا اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند، برای اینکه از این کار خود منصرف شوم، این پیشنهاد را نخواهم پذیرفت، تا آن زمان در این راه به پیش خواهم رفت؛ تا اینکه خداوند مرا پیروز گرداند و یا اینکه در این راه جان دهم.)
اعلان این ثَبات و پایداری پیامبر بزرگ در راه دفاع از مبدأ و هدف خود لرزهای را بر اندام همه مشرکان انداخت؛
۲- تربیۀ عناصر نیرومند مسلمان بهدست توانای پیغمبر – صلیاللهعلیهوسلم – دوّمین عامل پیروزی پیغمبر – صلیاللهعلیهوسلم – بود. در اینکه رسول اعظم پیروان خود را با مبادی و اندیشههای جاوید اسلام در عقیده و عمل، طوری مجهّز ساخت که هریک از پیروان او مسلمان زنده و متحرّک بودند و رسول اعظم، این عناصر نیرومند را تحت عنوان بزرگ:
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ» متشکل و فشرده ساخت. این گروه فشرده و متحد در راه حمایه از اسلام، نشر تعالیم و فرهنگ اسلامی آمادۀ هرنوع قربانی بودند؛
۳- بهوجودآوردن یک جامعۀ کاملاً اسلامی که از تأثیر هرنوع فرهنگ، اقتصاد و سیاست دیگری آزاده بوده و فقط هدایات آسمانی حاکم بر حیات مردم باشد. اینجاست که ادامۀ دعوت اسلامی تضمین میگردد.
روی همین هدف بود که رسول اعظم به مدینۀ منوره هجرت نمود و نخستین هستۀ دولت را بنیاد نهاد و بدین وسیله موجودیت مستقل جامعۀ اسلامی را بهمیان آورد و زمینه را برای پیروزیهای بزرگ مسلمانان فراهم نمود. همین عناصر عمدهاند که در هر عصر و زمان ضامن استقلال و تمامیّت ارضیاند.
آری؛ تا آن زمان که مسلمانان مثال زندهای از اسلام بودند و تا آن وقت که پیوندهای اسلامیِ، مسلمانان را در سراسر جهان با هم میپیوست، جامعۀ اسلامی در سطح بینالمِللی موجودیت کاملاً مستقلی داشت. در آن زمان بود که علیه اقلیتهای اسلامی در سرزمینهای غیر مسلمان، تصفیههای ظالمانه، تعذیب و کشتارهای دستهجمعی صورت گرفته نمیتوانست. سیلاب ایدیولوژیهای تباهکن نمیتوانست در جامعۀ اسلامی رخنه کند. در آن وقت دشمنان اسلام جرأت تجاوز را بر حریم اسلامی نداشتند.
آری؛ به حکم همین همبستهگی بود که فقهای اسلامی فتوی داده بودند: هرگاه مسلمانی در مغرب بهدست دشمنان اسلام اسیر گردد، همه مسلمانان مشرق مسوولیت دارند، برای نجات او برخیزند و لو این کار در بدل همه اموال مشرق تمام شود؛ امّا از آن روزی که منطق اسلامی که میگفت:
«..أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ..» معکوس شد و مسلمانان میان هم افتادند و در دامن بُلوکهای غیر اسلامی خود را انداختند، ترکیب ذهنی مسلمانان فاسد شد و جرثومۀ انحراف، در پیکر شخصیت مسلمان راه یافت. پیوندهای مسلمانان از هم پاشید. جامعۀ اسلامی بهعنوان یک کتلۀ مستقل ارزش خود را در سطح بینالمللی از دست داد. در این وقت است که به هنگام تباهی کتلههای عظیم مسلمانان، ضمیر جهان اسلام عملاً تحریک نمیشد؛ زیرا دیگر آن وقت موجودیت خود را بهصورتِ کاملاً مستقل از دست دادهاند.
ما درحالی که در برابر این واقعیت تلخ قرار داریم، یقین کامل داریم، هنوز در سراسر جهان اسلام، مردان و زنان و جوانان باشهامت و پیرمردان دلیری وجود دارند که مسوولیت عظیم خود را در برابر این رسالت بزرگ از یاد نبرده، دیر یا زود، چون پرتو درخشندۀ سحرگاه از دل ظلمتها سر میکشند و جهان را به فروغ اسلام روشن میسازند.
آری؛ آنها مردمیاند که مصداق این آیۀ کریمهاند:
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»
و یقیناً سرانجام، پیروزی با مسلمانان است.
امیدواریم از سالگرد میلاد رسول اعظم، تنها این قدر نیاموزیم که چند حرفی بنویسیم و یا چند جمله بشنویم و سپس تا سال دیگر تا همین وقت، همه چیز را فراموش و تعالیم رهبر بزرگ خود را بگذاریم، در حالی که شِعار ما این باشد:
«..فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»
و اگر – خدای ناخواسته – منطق ما همین باشد؛ البته در آن صورت افتخار عضویت امّت حضرت محمّد – صلیاللهعلیهوسلم – را از دست داده، تنها بهنام مسلمان خواهیم بود، نه در حقیقت و واقع.
أعاذنا الله من هذا.
خدایا! به ما توفیق عطا کن، تا نقش قدم پیامبر محبوبت را درست تعقیب نماییم.
آمین.
برگرفته از کتاب: کاروان حرم (مجموع مقالاتی از رهبر شهید پروفیسور برهانالدین ربانی)، ناشر: مرکز تدوین آثار رهبر شهید.
Saturday, 11 May , 2024