پوهندوی سید عنایت الله شاداب کشور ما در درازای تاریخ خویش به ویژه تاریخ اسلامی اش آگنده از افتخارات معنوی و مادی بوده  که ثبت حافظۀ تاریخ گردیده است، افتخاراتی که بیانگر هویت این ملت بوده و تصویری است از چهرۀ ماندگار آن، در درازای زمان و زینت بخش صفحات زرین تاریخ این ملت شده […]

پوهندوی سید عنایت الله شاداب

کشور ما در درازای تاریخ خویش به ویژه تاریخ اسلامی اش آگنده از افتخارات معنوی و مادی بوده  که ثبت حافظۀ تاریخ گردیده است، افتخاراتی که بیانگر هویت این ملت بوده و تصویری است از چهرۀ ماندگار آن، در درازای زمان و زینت بخش صفحات زرین تاریخ این ملت شده است. هشت ثور رمزی است از یک افتخار تاریخی، نمادی است از حماسه آفرینی فرزندان این ملت که با خون های پاک خویش درخت آزادی وطن را آبیاری می کردند.

جهاد بیگانه ستیزانۀ باشنده گان این مرزوبوم را که منجر به فروپاشی یک دکتاتوری دوران معاصر گردید، نباید به دور از زمان زایش آن مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. کودتای هفت ثور که توسط برنامه ریزی درازمدت دستگاه های استخباراتی یک ابر قدرت حامی مبارزات ضد دینی که از طریق مزدوران شناخته شده – در رأس تره کی، امین، ببرک و نجیب بحیث رئیس ”خاد“ و ” اکسا“ براه انداخته شده، اولین ضربۀ سخت آنان متوجه دین و ارزش های دینی بود که یکی از مؤلفه های اساسی هویت ملی این ملت تشکیل داده و می دهد. همین امرباعث گردید که ملت افغانستان به پیش آهنگی نهضت اسلامی افغانستان علم مخالفت برضد کودتاچیان مزدور را برافراشت، کودتاچیان در برابر توفان خشم مردم تاب مقاومت نیاورده و از باداران خویش درخواست کمک کردند، تا به تعبیر خود آنان از شر اشرار نجات، یابند، الحاح و احرار ذلیلانۀ تره کی و امین از بریژنف به خاطر ارسال واحد های نظامی از داستان های مضحک حکومت مزدور مسکو در افغانستان است که داغ ننگینی است در پیشانی مزدوران.

با چنین پیش زمینۀ بر می گردیم به اصل مطلب که چرا تجلیل از هشت ثور از سالی تا سال دیگر کمرنگ تر و در حد یک پدیدۀ عادی در تاریخ افغانستان از آن تجلیل به عمل می آید؟

در پاسخ به این پرسش به چند مطلب می توان اشاره کرد:

اساساً پیروزی جهاد اسلامی و آزادی بخش افغانستان که در واقعیت امر نمادی از تحقق ارادۀ آزاد ملت افغانستان بود و توسط آن گلیم یک نظام مزدور درهم پیچیده شد، کاری بود، برخلاف ارادۀ بازیگران قضایای بین المللی، در رأس امریکا که با طرح نظم نوین جهانی پیش از سقوط و فروپاشی شوروی و اعلان ”جنگ تمدن های“ هانتنگتون و طرح نظریۀ پایان تاریخ ”فوکویاما“ هر نظام سیاسی به دور از خواست و ارادۀ آنان در سطح دولت ها باید سرکوب گردد. تشکیل و بر قراری دولتی با پیوند اسلامی و آن هم بعد از یک قیام و رستاخیز ملی به معنای عام این کلمه، پدیدۀ بود بیرون از دایرۀ پلان های ابرقدرت تان در سطح جهان و برخلاف ارادۀ قدرت های منطقۀ که هرکدام در پی تأمین منافع خویش دراین کشور بودند.

همین امر یکی از عوامل شعله ور شدن جنگ ها در کابل از طریق مزدوران داخلی درسطح تنظیم های حامی منافع آنان به شمار می رود. شعله ورشدن این جنگ ها در کابل، برخلاف تبلیغات رسانه های مزدور و مزدبگیر، جنگ منافع قدرت های منطقۀ و جهانی بود که افغانستان را میدان کارزار تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خویش قرار دادند. یگانه قربانی این بازی بزرگ هم همان دولت برخاسته از ارادۀ آزاد مردم با همه معنای که این جمله افاده می کند بود، که باید دربرابر این توطئه ها مقاومت نماید.

عامل دوم هم در این راستا فقدان تجربۀ دولت داری مجاهدین بود که نتوانستند در برابر این بازی بزرگ بعد از پایان جنگ سرد، شایستگی لازم از خود نشان دهند. اما دولت مجاهدین در برابر این همه توطئه ها بابر خورداری از پشتیبانی وسیع ملی که داشت، مقاومت کرد، تا آن که قدرت های جهانی بعد از حادثۀ یازده سپتامبر به این قناعت رسیدند که موضع گیری منفی آنان در برابر دولت مجاهدین، ناعاقبت اندیشانه بوده است و باید با دولت مجاهدین و رهبران مقاومت ملی از در تفاهم وارد گفتگو گردند. آری! با آمدن تحول جدید صفحۀ دیگر در تاریخ افغانستان گشوده شد. دولت های دخیل و ذی نفع در سیاست افغانستان سیاست دو رویه را در پیش گرفتند. به این معنا که از میان مجاهدین کسانی را بحیث همکار در تطبیق سیاست های درازمدت خود برگزیدند که مانع تحقق اهداف آنان نه گشته و به حیث مهره های بلی گو در مقام های کلیدی جابجا گردیدند در این مرحله سعی به خرچ داده شد که چهره های جهادی را آماج تهمت های گونه گو ن قرار دهند و جهاد و مجاهدین را از طریق رسانه های مزدور با چهرۀ مخدوش به معرفی می گیرند.

از یک طرف دست آوردهای مجاهدین در عرصۀ آزادی افغانستان و نقش آنان را کم اهمیت جلوه داده و از طرف دیگر مخالفان جهاد و مجاهدین را از خلق و پرچم و … گرفته تا طالب – این دست پروردگان اصلی خود – در دستگاه های حکومتی جابجا کرده و برنامه های حذف فزیکی مجاهدین را سر دست می گرفتند و نمادهای افتخارات مجاهدین را زیر سوال بردند که در رأس آن ها تجلیل از هشت ثور است.

تجلیل از هشت ثور که در سال های اول تحول جدید تا جایی به گونۀ شاندار برگزار گردیده و از این حماسۀ تاریخی فرزندان اصیل این مرزوبوم را که با خون و شهادت ها درخت آن آبیاری گردیده بود، در خیابان مسجد عیدگاه جای تجلیل از حماسه های تاریخی- بزرگداشت به عمل می آمد.

ولی چند سال بعد مراسم تجلیل از هشت ثور در چمن حضوری روبه روی مسجد عیدگاه توسط گروه طالب هدف حمله قرار گرفت که تا هنوز هم عوامل نهفته در ورای این توطئه در هالۀ از غموض و ابهام قرار داشته و معلوم نشد که چرا با همه امکانات امنیتی پیش از پیش در نظر گرفته شده چنین حادثۀ رخ داد، سوالی که تا هنوز پاسخ خود را نگرفته است. حالا هشت ثور توسط دولت به گونۀ تجلیل می شود که گویی یک حادثۀ عادی بوده و در پهلوی آن روز سیاه هفت ثور هم با آخرین مهرۀ مزدور آن از طریق رسانه های مزدور به گونۀ غیر مستقیم مورد تقدیر قرار می گیرد.

دولت تجلیل از روز هشت ثور را از خیابان چمن حضوری به سالون سلامخانۀ ارگ انتقال داده و این تجلیل به گونۀ صورت می پذیرد که همایش از رجال دولت است. سرکرده گان مجاهدین هم که از برکت جهاد، صاحب این همه جاه و مقام گردیدند چنان در کاشانه های شکوهمند خور خوابیده اند که گویی بنا به همان ضرب المثل محیطی آب در شکم شان شور نمی خورد. ولی مجاهدین برهنه پا که در سوگ از دست رفتن افتخارات خویش می سوزند، همان گونه که مزدوران هفت ثور را نکوهش و نفر می کنند، مجاهدین به جاه و منال رسیده از برکت جهاد و مسؤولیت نشناس را نیز نکوهش نموده و به تیر انتقاد می بندند که چرا با امکاناتی که در دست دارند، بیرون از چارچوب دولت به تجلیل از این حماسۀ تاریخی در میدان ها و تجمع گاه های مردمی نمی پردازند. حالا زمان آن فرا رسیده است که عناصر آگاه و مسؤولیت شناس جهادی پیام آزادی بخش هشت ثور را به نسل جدید رسانند تا نسل جدید افتخارات و حماسه آفرینی های نیاکان خویش در عرصۀ آزادی وطن از چنگ امپریالیزم، از یاد نبرده و در راه پاسداری از این دست آورد سترگ و حماسۀ بزرگ تاریخی کمر همت بندند.

می رسد روزی که باز آید ترا مجد و شکوه

”دیده ام از روزن دیوار زندان شما“

اقبال