دلاور نسیمی تغییر سیاست و بازی‌های کشورهای ذی‌دخل و ذی‌نفع در امور داخلی افغانستان، انسان را بهت‌زده و متحیر می‌سازد؛ زیرا از یک طرف شعارهای صلح و امنیت در افغانستان را سر می‌دهند و از طرف دیگر، به‌عنوان بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی طرح داستان بدامنی‌ها را ریخته‌اند و حتّی اینکه حمایت برخی کشورهای منطقه‌ای و […]

دلاور نسیمی


تغییر سیاست و بازی‌های کشورهای ذی‌دخل و ذی‌نفع در امور داخلی افغانستان، انسان را بهت‌زده و متحیر می‌سازد؛ زیرا از یک طرف شعارهای صلح و امنیت در افغانستان را سر می‌دهند و از طرف دیگر، به‌عنوان بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی طرح داستان بدامنی‌ها را ریخته‌اند و حتّی اینکه حمایت برخی کشورهای منطقه‌ای و بین‌المللی از مخالفان مسلح دولت افغانستان، چنین ادّعاها را به اثبات می‌رساند که  قضایای سیاسی و بازی‌های امروزین کشورها نشان‌دهندۀ بازی تغییر منافع آنان در افغانستان بوده است. دیری نگذشت که سیاست‌گزاران منطقه‌ای و بین‌المللی۱۸۰ درجه نسبت به قبل تغییر می‌کنند. این تغییر سیاست و استراتیژی ابرقدرت‌ها بر سر منافع خود در قبال افغانستان، طوری است که کشورها دارند، وارد مرحله‌ای جدیدی از سیاست‌های عکس‌العملی در جهان و منطقه گردند.

از میان امریکای‌ها در بازی‌های منطقه‌ای در افغانستان، و بین‌المللی در سطح جهان با سیاست و بازی‌های تک‌محوری‌اش در حرکت بود، داشت بدون مصحت با شرکایی منطقه‌ای و بین‌المللی‌ به تنهایی پیش برود، در مورد آینده و سرنوشت افغانستان، چنان که در سیاست‌های ایالات متحدۀ امریکا مشهود بود، با طمطراقی تصمیم اتّخاذ نماید که از جمله: دست به رهایی برخی سران مخالف دولت افغانستان و کشورهای منطقه، بدون در نظرداشت شرکای منطقه‌ای و بین‌المللی وارد عمل شد. در ضمن با ایجاد دفتری در قطر به مخالفین دولت افغانستان اقدام کرد، امضای پیمان استراتیژیک با دولت افغانستان را به امضاء رساند و دیگر اینکه بی‌توجهی خاص در مورد عدم تجهیز کامل و خودکفا نساختن نیروهای امنیتی افغانستان و غیره.. از جمله نگرانی‌های است که کشورهای منطقه را نسبت به موضع‌گیری‌های شان همسو با طالبان داشته‌است. و همچنان دست‌داشتن تغییر مسیر جنگ به شمال افغانستان به هدف فشار بر برخی از کشورها و غیره موارد دیگری ‌اند که می‌تواند افغانستان را به‌سوی بحران‌های بیشتری بکشاند.

یک امر معمول است که کشورهای در همسایه‌گی و یا دَور و بَر افغانستان موقعیت دارند، به چنین نگرانی‌ها راه حل و چاره‌های داشته باشند؛ امّا راه حل این نگرانی‌ها از جانب کشورهای قدرت‌مند دنیا به صورت عکس العملی در مقابل یک‌دیگر از جمله عواملی‌اند که افغانستان را نه‌تنها اینکه به طرف بحران می‌برد؛ بلکه میدان رقابت‌های کشورهای خورد و بزرگ قرارش می‌دهند. چنان که سروصداهای از احتمال وقوع تنش‌هاست، هریک از کشورها در منطقه در پی دنبال‌کردن اهداف خود، در منطقه و جهان بوده و خاصتا در افغانستان این کشورها بی هدف سیاست‌بازی نمی‌کنند.

امریکا با ورودش به افغانستان، عینک پاکستان و انگلیس را بر چشم داشت. توجه به موقف دولت افغانستان چنان که پاکستان می‌دید قبول کرد؛ امّا  امروزه امریکا بعد از گذشت چندسال متوجه شده است که سیاست و استراتیژی‌های که داشت، همه در محور بُردبُرد منافع پاکستانی‌ها و انگلیس‌ها می‌چرخد. به‌همین‌خاطر امریکا گاهی توافق و گاهی برخلاف، پاکستان را می‌خواهد به انزوای سیاسی بکشاند؛ امّا پاکستان با استفاده از فُرصت‌های پیش‌آمده، هنوز هم دارد که در استراتیژی‌اش بر محور بُردبُرد قرار گیرد. از روی ناچاری پای چین و روسیه را به این معضلات در قبال افغانستان طوری کشانده است که گویا به آنان صادق باشد که نیست. پاکستان با این تغییر استراتیژی کاذبانه‌اش همسویی با چین و روسیه می‌خواهد به کشورهای غربی نقش خود را در آوردن صلح و جنگ در افغانستان و منطقه بقبولاند.

این پیچیدگی‌های سیاسی و تغییر استراتیژی‌های کشورهای قدرت‌مند در قبال افغانستان، دست‌خوش امریکای‌ها و مورد تأیید آن‌ها قرار نگرفته‌است. پاکستان که برای ترسیم نقشه‌های سیاسی با اصل استراتیژی بُردبُرد، در یک اتّحاد ناموزون و مرموز، به اساس مصلحت‌های مقطعی در مقابل ایالات متحدۀ امریکا  به‌خاطر کاهش فشارها بر خود، استراتیژی جدیدی تعین کرده است؛ امّا نقش دولت افغانستان که از همه کرده بیشتر قربانی همچو سیاست‌هاست، با استفاده از تغییرات سیاسی پیش‌آمده، به سیاسیون این کشور  ارتباط دارد که در این بازی‌ها چه چیزها را از دست می‌دهند و چه چیزها را به خود می‌گیرند؛ زیرا در طول چند سال حکومت که گذشت می‌باید برای کاهش میزان آسیب‌پذیری‌ها در افغانستان کار می‌شد و بر روی سیاست‌های بدنام ساختن دولت افغانستان در سطح بین‌الملل خط بطلان کشیده می‌شد و از میان بازی‌ها در سیاست استفادۀ اعظمی صورت می‌گرفت. چنان که در گذشته و حال فُرصت‌ها مساعد بود و هست، می‌باید که صادقانه قدم مانده می‌شد؛ زیرا رقیبان دولت افغانستان نیز در کمین نشسته‌اند. ولی دولت افغانستان چه باید کرد.

در قدم نخست برای بُردبُرد سیاست‌های استرتیژیک ایجاب می‌کند که دولت افغانستان روی قضایای داخلی خود بازنگری و توجه بیشتری نموده، بر سر تصامیم واحد ملی توافق صورت گیرد و بر امر بحران داخلی در کشور نقطۀ پایان بخشند؛ تا باشد که بازوان دپلوماسی دولت وحدت ملی در خارج فعال‌تر گردد. در غیر آن با استفاده از این فُرصت‌ها کشورهای همسایۀ افغانستان ایران و پاکستان .. سود بیشتری را خواهند بُرد.

ایران از یک طرف با همان تنش‌ها و اختلافات روی مسایل هسته‌ای و قضایای خاور میانه با امریکا  و از طرف دیگر، در مسئلۀ تقسیم‌بندی منافع خود در افغانستان توافق دیدگاه‌ها و نظر ندارند. از این‌رو در قضایای استراتیژیک بر سر افغانستان طرف‌دار و همسو با امریکای‌ها نیستند؛ امّا پاکستان می‌خواهد به کشورهای غربی بفهماند که پاکستان امروز، پاکستان دیروز  نیست. او یک کشور هسته‌ای است که دیگر با دادن هدایا و کمک‌های ناچیز  قانع نمی‌گردد؛ بلکه امتیازات بیشتری می‌خواهد،  او خود را به‌عنوان یک متحد استراتیژیک منطقه‌ای برحق‌تر در قضیۀ افغانستان می‌داند.

روسیه و چین نیز از کشورهای رقیب سیاست و اقتصاد در برابر ایالات متحدۀ امریکا، می‌خواهند ابراز نگرانی‌های شان را متوجه ایالات متحدۀ امریکا در افغانستان بسازند.

مسلماً امریکا در سیاست‌های اشتباه‌آمیزی که در قبال پاکستان داشت. پاکستان را به‌عنوان یک جانب تأثیرگذار در منطقه کمک و معرّفی کرد. اکنون پاکستان با تغیر استراتیژی به عنوان یک زنگ هشدار در تصمیم‌گیری سیاسی، گاهی برای غرب و  گاهی هم برای شرق و خاصتاً در شرایط کنونی برای ایالات متحدۀ امریکا بیشتر محسوب می‌گردد.

بناء ایالات متحدۀ امریکا به عنوان یک متحد نزدیک افغانستان و از مهم‌ترین کشورهایی که بیشترین کمک‌ها را به افغانستان داشته است، آیا واقعا می‌خواهد که در سطح بین‌الملل، بر هدف حمایت و پشتیبانی از افغانستان با همین وضعی که جریان دارد، و خاصتاً تغییرات پیش‌آمده، در برابر پاکستان اعلام موضع‌گیری نموده و  او را به انزوای سیاسی بکشاند. حرفی است روی تحلیل، در نتیجه عمل بازیگران سیاست‌ها را می‌طلبد.