محمد فایق هشام فن جاسوسی امروزه سرنوشت ساز برای کشوری گفته می شود، بقا دهندۀ نظامی عنوان می شود، حافظ منافع کشوری شمرده می شود، عامل ثبات در منطقه یی دانسته می شود… فن جاسوسی در میان سایر فنون اکنون جای خود را در کشوری با آرگاه و بارگاه و در کشوری با گرد و […]

محمد فایق هشام

فن جاسوسی امروزه سرنوشت ساز برای کشوری گفته می شود، بقا دهندۀ نظامی عنوان می شود، حافظ منافع کشوری شمرده می شود، عامل ثبات در منطقه یی دانسته می شود…

فن جاسوسی در میان سایر فنون اکنون جای خود را در کشوری با آرگاه و بارگاه و در کشوری با گرد و غبار مزین ساخته و سردستۀ سایر فنون قرار گرفته است. فن جاسوسی توانسته است تا اکنون حتی قدرتی را که نگون سار گردیده، دوباره از زیر خاکسترهای اضمحلال احیا و زنده بسازد – مادامی که قدرتی ذریعۀ شجاعت ملتی بیرون از مرزهای آن (بیگانه) به قعر زمین مدفون گردید، نسلی بازمانده از استخبارات توانستند حد اقل خویشتن و مملکت خویش را از دسیسه ها و مصیبت هایی که دشمنان برای شان درست می کردند، نجات بخشند.

جاسوسی بخشی از هنر استخبارات در جهان است. در دولتی، جاسوس را در بدنۀ استخبارات قرار داده و سال ها طول می کشد تا عده یی به فن جاسوسی تحصیل کرده و عامل خدمت به وطن شان از این طریق گردند. دولتی دیگر فقط با اندک مصرفی و اندک زمانی جاسوس را به عنوان خدمتکار به مملکت خود تقدیم می دارد.

در سطح بیرونی می توان اگر به اساس ملاحظاتی نتوانست فن جاسوسی را بکار برد، عده یی را در خدمت خود گرفت و با قرار دادن هزینه های هنگفت پولی و بسی از امکانات زنده گی، آن را چنان به خویشتن و مملکت خود خرید که گویی او برای خانوادۀ خود و خود فداکاری می نماید.

این که برخی سفارت خانه ها در پیشبرد فعالیت های استخباراتی مشغول و مصروف می باشند، تردیدی وجود ندارد. در تاریخ استخبارات می خوانیم که چه گونه این قدرت ها از سفارت خانه های خود در کشور میزبان – ولو دشمن درجه اول، چه گونه اطلاعات را رصد می کرده اند و چه گونه در صدد به دست آوردن اطلاعات کشور مطلوبه بوده اند. معلوم می شود که این کشورها با چه فن ها و تخنیک هایی، با به کار گرفتن شماری از ساکنان آن سرزمین، اطلاعات را می دزدیده اند و از برنامه های کشور میزبان در خصوص کشور مهمان چه ها که بدست نمی آورده اند.

اکنون کار اطلاعات و استخبارات بسته گی به مطابقت و توان کشورها دارد. در کشوری که قمومیت جهان را می خواهد در دست داشته باشد، و سیاست فعال و محوری بر اقصی از نقاط جهان داشته باشد، استخباراتی با مأموران و متصدیان تحصیل کرده در امور و کارکشته و زبده یی را نیازمند است که هیچ چیزی، جز وظیفه و انجام امور مربوطه، برایش ارجحیت ندارد. برای این گونه کشورها در هر کشوری که سفارت خانه و حتی یک نماینده گی سیاسی کوچک هم که داشته باشند، از آن محل، به عنوان مرکز  رصد کننده و جمع آوری اطلاعات استفاده می نمایند.

در کشوری که در سیاست های منطقه یی توانسته نفوذ نماید و منافع خود را در آن مناطق بجوید، علاوه از این که از سفارت خانه ها و قنسلگری های خود اوضاع را زیر نظر و فعالیت های استخباراتی و اطلاعاتی خود را به پیش می برد، از مشترکات خویش همچنان استفاده کرده و ذریعۀ آن، امن تر و آرام تر به فعالیت های خود ادامه می دهد.

هم قدرت های بزرگ و هم قدرت های منطقه یی، اگر با کشور میزبان نتوانند مراوداتی به هر ملاحظاتی که داشته باشند، تأمین نمایند و درب سفارت یا نماینده گی سیاسی شان بسته باشد، زودتر از همه به درب سفارت متحد و نزدیکِ به خود کوبیده، از سفارت خانه یا نماینده گی سیاسی آن کشور استفاده برده و بخشی از فعالیت های قابل انجام خود را از آن طریق به انجام می رسانند.

اما کشورهایی که مورد بازی بزرگِ قدرت ها قرار می گیرند و در مواردی از لحاظ وابسته گی نظامی، اقتصادی و سیاسی، وابسته و محتاج به یکی از این قدرت ها می شوند، هم از بی ثباتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رنج برده و هر زمانی که تصور خلاصی و استقلالیت کشور خویش شوند؛ اولتر از همه چیزی که به ذهن خطور می کند، فروپاشی نظام، شکستن آن اقتصاد نیم بند، از هم گسستن روابط با آن قدرت، چیره شدن رقیبان… می باشد.

کشورِ به زعم آنان متحد، از هر ساز و کاری در جهت وابسته ساختن کشور مورد نظر استفاده می کند. برخی از نهادهای سیاسی و اجتماعی، با آب خوردن از چشمه های زلال قدرت مطروحه، فضای سیاسی و اجتماعی را به نفع آن کشور به گروگان می گیرند. این قدرت، در تطمیع و اشباع بسی از نخبه گان آن کشور، چنان برق آسا عمل می کند که برای این ها جز منافع و مصالح و برترشمردن قدرت مطروحه، چیز دیگری ارجحیت و اهمیت نمی داشته باشد. همین قدرت، شمار زیادی از نهادهای مدنی، شمار زیادی از رسانه های دیداری، شنیداری، نوشتاری را نیز از این فیض بی کران محروم نداشته و سهم و نصیب شان را به کف دست آنان می نهد.

وظیفۀ این سه طیف بالا، تنها ستودن و صفت کردن قدرت دست اول نیست؛ بلکه در پهلوی آن، برجسته سازی و مطرح کردن اختلافات، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی، بخش دیگری از امور قابل انجام برای آنان است. این خود در متشنج ساختن و بحرانی ساختن اوضاع آن کشور تاثیر بالا و بلندی دارد.

این گونه نتیجه گرفته می شود که – تنها کشور مورد بازی نیست که از هر لحاظ وابستۀ بازیگر دست اول می گردد؛ بلکه آن سه طیف یاد شده در بالا نیز وابستۀ چنین قدرتی می باشند. این جاست که کشور بازیگر با دست و پا بستن کشور زیر بازی، آن کشور را به بزرگ ترین پایگاه نظامی، استخباراتی و اطلاعاتی خود مبدل می سازد. در حقیقت مبدل شدن شدن کشور زیر بازی، جز به پُل شدن جاسوسان میان یک بازیگر و یک ملت بی دفاع، چیز دیگری این توان را ندارد.

کشورهای مورد بازی قدرت ها، در وضعیت آشفته و متشنج و بحرانی کشور، دستگاه های ارشد نظامی، انتظامی و اطلاعاتی و مراکز تصمیم گیرندۀ آن، از عدم موجودیت افراد مسلکی، کارشناس و کارآزموده همواره رنج برده و فضای آشفته و متشنج در گماشتن و توظیف کردن افراد در کرسی های ارشد و مهم این کشور تاثیر خود را می گذارد.

به مجرد این که بازیگر دومی در امور کشور مورد بازی، وارد شود؛ به تعدد بحران ها افزوده می شود، فضای حاکم بر سیاست و اجتماع متشنج تر می شود، رابطۀ دولت – ملت، وارد فاز جدیدی از عدم اعتماد می شود، گسست های اجتماعی به اندازۀ قابل ملاحظه یی ملموس می شود، به پیچیده گی حل بحران ها افزوده می شود و به حرص و آز بازیگران افزوده می شود.

دیری نمی گذرد که بازیگران منطقه یی برای سهم بردن از وضع حاکم بر کشور مورد بازی، وارد بازی می شوند و رقابت های خویش را در همین کشور به جلو می رانند. در همین میان گاهی بعداً و گاهی اولتر از همه، کشورهای همسایه که هر لحظه اوضاع کشور مورد بازی را دنبال می کنند، وارد بازی می شوند و دنیایی از بازیگران در برابر یک ملت بی دفاع قرار می گیرد.

سیاست گذاران بین المللی، سیاست گذاران منطقه یی و همسایه گان کشور مورد بازی، در ورای بحران ها و کشمکش ها در کشورهای مورد بازی، منافع خود را می جویند – ولو این منافع در ریختن خون مردمان آن دیار نهفته باشد یا در مردن آنان از گرسنگی… اما کشورهایی که در منطقه سیاست های شان را جلو می رانند و حق دار این منطقه خویش را می دانند، این کشورها هر یک به اساس نزدیکی و یا دوری شان از کشور مورد بازی به منافع تعیین شده در میان شان بسنده نمی کنند؛ بلکه هر یکی به دنبال تامین منفعت خود برآمده و دیگری در حوزۀ منفعت بازیگر دیگری تجاوز می کند و این دو در نتیجه کشور مورد بازی را آلۀ دست خویش ساخته و هر آن چه امکاناتی را که در توان دارند بیشتر در خرید جواسیس ممد و کمک گار به در آید، از دست نمی دهند. گاهی می شود این نوع روند خرید و معامله با جاسوسان را با استفاده از مشترکات بدست آورد و گاهی می شود با در انحصار گرفتن رمز و رازی از شخص اثر گذاری، وی را جاسوسی در خدمت کشور خود گماشت.

جاسوسانی که از رسوایی شان مردم آگاه اند، با افتخار و دهن پاره گی، آنچه را که انجام داده و انجام می دهد، تمامی اعمال و کارکردهای خود را فقط با نام و اسم منافع ملی و منافع علیای کشور عنوان می کند و بس. – منافعی که حد و حدودی در بدست آوردن آن وجود ندارد و در کثرت آن حریص اند و در قلت آن حسود.

اما جاسوس به مفهوم این نیست که مطرود، منفور، مزدور… باشد. «فردی که برای کشور خود با انواع فن و تخنیک و با به خطرانداختن زنده گی خود و با قراردادن خود در قعر مشکلات و خطرها و با هزینۀ کمتر به هدف تداوم آرامش و رفاه مردم، اعتلای وطن و عقاید خود و برای آرامش و سکون نسل های بعدی کشورش و مردمش، جاسوسی را پیشه می گیرد؛ در حقیقت او خادم ملت و وطن خود است – زنده گی اش آبرومندانه است، کشته شدنش در این راه افتخار و با کارنامه یی می رود و رسم و اسمش در تاریخ مثبوت می شود و مایۀ فخر و مباهات نسل های آینده.»

اما بدترین انسان آن است که زنده گی خود را فرزند خود را و نسل های آینده خود را با پول و امکاناتی که ناشی از جاسوسی به اجنبی و خدمت کاری به بیگانه گان بدست آورده است، مشبوع می سازد. بدبخت ترین انسان آن است که از برای مادیات و مقام و منصب و از برای برخوردار شدن و سهم بردن از اشرافیت به اجنبی خادم و به ملت و کشور خود خاین می شود. بدبخت آن کس است که از بهر خدمت گزاری به دیگران؛ بدترین موجودی در سرزمین خود می شود که حتی هوا و گستره و زنده گی در زیر سایه نظامی که تخریبش می کرده است بر او حرام است. بطور کلی چنین می توان گفت که جاسوسی برای هر نظامی، از سوی غیر تبعۀ آن کشور، شرم، ننگ، خیانت، جنایت، قباحت، رذالت، ذلت و پستی است که یک انسان آن را در حق جامعۀ خود انجام می دهد ولو در برابر هر چیزی که به دست می آورد.

آن چه در بالا ذکرش رفت، حقایق تلخی است از این دهه های پسین مملکت ما. قدرت ها در این مرز و بوم ذریعۀ به هم انداختن ملتی، چیزی حایز شدند و به هدف خود رسیدند. در پهلوی آن، کشورهای هم جوار ما نیز بی رحمانه و بدون رعایت ارزش های ولو انسانی با القاب و اسامی و شعارها و درویش نمایی ها و دوست شماری های خود کشور ما را به بدترین حالت به مخروبه و ویرانه یی مبدل ساختند و به بهترین منافع خویش دست یافتند. مداخله ها و دست اندازی های شان در این مملکت با استفاده از همین جاسوسان که در بالا شرحی از آن رفت، مملکت ما را گاهی با خون همین مردم رنگین کردند و گاهی خویشتن را حامی و دوست ما خواندند.

اما حرف بزرگ این است که این کشورها پیوسته به گذشته از حرص شان مبنی بر کاستن از جستن منافع شان پایین نیامده اند و با آخر شدن هر شب و آغاز شدن هر روزی عوامل و عمال ارتباطی خویش را در این جهت جویای اوضاع کشورما می گردند و در هر امری که ولو ذره یی در آن ها منفعتی نهفته باشد در به حیازت درآوردن آن به حوزۀ خویش هرگز انصراف نمی کنند.

در آخر باید به ملت خویش صدا بزنیم که در وضعیت و هر وضعیت باید هوشیار، بیدار، آگاه، پویا و حقیقت یاب و واقعیت نگر باشند. در موضوعات کنش و کنکاش کنند و به دور از آن چه که بر وحدت این ملت صدمه یی برساند، دنبال واقعیت ها و آگاه شدن از اوضاع کنونی کشور، منطقه و جهان باید برآیند و در نشان دهی طیفی از جواسیس و انداختن آنان از بام پوشیده گی به پهنۀ رسوایی هرچه از کف شان ساخته است دریغ نه نمایند و در شناخت دوست و دشمن ملت ما و کشور ما اهتمام ورزند.