گردآورنده: یونس سلیمانزاده اسلام بهترین آئین زندگی و تضمینکننده سعادت دنیا و آخرت است، تعالیم اسلام تنها به مراسم عبادی منحصر نیست، بلکه تمام شئون فردی و اجتماعی بشر را در بر میگیرد. زنان در هر جامعه، بیش از نیمیاز جمعیت آن را تشکیل میدهند. در طول تاریخ جوامع بشری نسبت به نقش زن و […]
گردآورنده: یونس سلیمانزاده
اسلام بهترین آئین زندگی و تضمینکننده سعادت دنیا و آخرت است، تعالیم اسلام تنها به مراسم عبادی منحصر نیست، بلکه تمام شئون فردی و اجتماعی بشر را در بر میگیرد.
زنان در هر جامعه، بیش از نیمیاز جمعیت آن را تشکیل میدهند. در طول تاریخ جوامع بشری نسبت به نقش زن و وظایف و حقوق او دیدگاههای متفاوتی داشتهاند.
قبل از اسلام، تمدّنهای شرقی زنان را لکّهی ننگی بر دامن بشریّت میپنداشتند، رومیها معتقد بودند که زنان ارزشی بالاتر از کالاهای خانه ندارند، یونانیها زنان را حزب شیطان قلمداد میکردند، در تورات تحریفشده، زن موجودی است مقرون به لعنت، در تعالیم کلیسا زنان همچنان خس و خاشاک یا علفهای هرزه در باغ بشریّت محسوب میشوند، در جوامع عربی زن از بدو تولّد محکوم به قتل و اعدام بود و دختران از حق حیات محروم بودند.
در جوامع هندی هنوز رسم دخترکشی و رسم «ستی» (سوزاندن زن هنگام وفات شوهر) ادامه دارد.
حتی امروزه با تمام ادّعاهای فمنیستی وقتی زنان ازدواج میکنند، نام فامیلیاشان به نام فامیلی شوهرانشان تغییر میکند؛ رسمیکه مربوط به دورهی قرون وسطا میباشد و معتقد است زنان به صورت کامل اموال و دارایی مرد محسوب میشوند. این سنّت زن را بهعنوان یک انسان که میتواند به کمال برسد نمیپذیرفت و تنها به او بهعنوان یک کالا مینگریست. امروزه هم بسیاری از فمنیستها وقتی ازدواج میکنند نام فامیلیاشان به نام فامیلی شوهرشان تغییر میکند.
به طور مسلم جهانبینی اسلامیهیچکدام از این دیدگاههای جاهلی و افراطی را مورد تأیید قرار نمیدهد، اساس تعالیم اسلامیبر عدل و اعتدال استوار است.
از آنجائی که تعالیم اسلام زائیدهی تفکر بشر نیست و از منبع وحی سرچشمه میگیرد، لذا در همهی ابعاد عدل و اعتدال را در نظر گرفته است و برای هر یک از دو قشر زن و مرد، ضمن مساوات در حقوق وظایف خاصی مناسب حالشان بیان نموده است:
یکی از وظایف و تکالیف مهم زن مسلمان حفظ حجاب و پوشش میباشد.
قرآن به ضرورت پوشش (حجاب) و رعایت آن اشاره دارد و میفرماید: «…وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِن…»[نور /۳۱]؛ «زنان مومن باید روسریهای خود را برگریبانشان بزنند.»
در اینجا لفظ «لیضربن» فعل امر است (امر غایب) و امر شارع برای «وجوب» میآید به دلیل آنکه در همان سورهی نور میفرماید: «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»[نور/ ۶۳]؛ «کسانی که با امر او مخالفت میورزند، از اینکه فتنهای با عذابی دردناک به آنان رسد، بپرهیزند.)
در اینجا چند نکته درخور یادآوری است؛ یکی آنکه تعبیر «لیضربن» برای بستن و محکمکردن روسریها بر گریبان بکار رفته تا روسری نلغزد و موی سر نمایان نشود؛ دیگر آنکه «خمر» جمع «خمار» است که در لغت بهمعنای «ما تغطی بهالمرٲه رٲسها» میآید یعنی: آنچه زن سرش را بدان میپوشاند. همانگونه که در قاموسهای عربی آمده است «جیوب» نیز به معنای گریبآنها میآید که جمع «جیب» باشد.
پس آیه به لفظ امر فرمان میدهد که زنان با ایمان باید دنبالهی روسریهای خود را بر گریبانشان زده و محکم کنند تا موی سر و گردنشان پوشیده شود.
باز میفرماید:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»[احزاب / ۵۹]؛ «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها [= روسریهای بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
در این آیه واژه جلباب (با کسر جیم) در اصل مصدر فعل رباعی «جلبب» است که از مصدر، اسم ذات اراده شده، نام پوشش ویژهای قرار گرفتهاست. تعبیر از اسم ذات بهوسیلهی مصدر، باعث شدهاست که مبالغه در پوشاندن را بفهماند، بهگونهای که دلالت بر معنای پوشش بزرگ و کامل کند. بهرغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کردهاند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را بپوشاند و روی لباسهای دیگر پوشیده میشود.
باز میفرماید:
«یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا»[احزاب/۳۲٫۳۳]؛ «ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس بهگونهای هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.»
در قرآن و سنّت، مردان موظف به نگهداری چشمان خود از نامحرم بوده و زنان نیز همانند مردان مکلّف به این کار هستند؛ اما علاوه بر آن، در خصوص معاشرت و رفتار عملی، به احکام دیگری موظف شدهاند که دال بر این است که برای حفاظت اخلاقی تنها حفظ چشم کافی نیست، بلکه ضوابط و احکام دیگری مورد نیاز و ضروری است، از جمله این ضوابط رعایت پوشش از طرف هر دو جنس میباشد.
اما قبل از مطرح کردن شبهات وارده بر مسئلهی حجاب در اسلام و پاسخ به آنها، به این نکته اشاره میکنیم که پوشش یا حجاب تنها مختص اسلام نبوده بلکه قبل از اسلام، در میان ادیان و مکاتب و اقوام مختلف دیگر متداول و مرسوم بوده است.
حجاب در ادیان و مکاتب دیگر:
بیگمان یکی از وهمها و پندارهای شایع بهویژه در میان غربیان این است که میگویند: حجاب و تن پوش آبرومندانه با شرم و حیا، نظامی از بدعتهاست و از پدیدهای نوظهور اسلامی است؛ اما با پژوهش در منابع دیگر ادیان و مکاتب دیگر درمییابیم که حجاب و تنپوش شرعی در میان عبریان از زمان حضرت ابراهیم (ع) معروف و متداول بوده و همچنان در میان آنان در روزگار تمام پیامبرانشان تا بعد از ظهور نصرانیت معروف مانده است.
حجاب در شریعت یهودیّت:
در سفر تکوین اصحاب بیستوچهارم (۶۳-۶۶) و در اصحاح سیوهشتم از سفر تکوین (۱۴- ۱۱) و همچنین در سفر تکوین (۲۴: ۱۵و۱۶ ) در رابطه با پوشش و حجاب صحبت شده و اینکه زنان خودشان را در برابر مردان نامحرم میپوشاندند.
حجاب در نصوص نصرانیت:
در رساله نخستین «پولس» به خانوادهاش در مورد لزوم پوشش و رعایت حجاب آمدهاست (اصحاح ۱۱، ۶-۴) و باز در (اصحاح ۱۴ – ۱۳-۱۱) در مورد اهمّیّت نقاب آمده است که:«بیگمان نقاب شرف است برای زنان»
کنت«هنری دی کاستری» میگوید: چه بسا انجیل درباره حجاب بیشتر دقت نمودهاست، لیکن بدان عمل نمیکنند مگر قومیکه آنان را به نعمت کمال اختصاص دادهاست.
همچنین آدرسهای زیر در کتاب مقدس (انجیل) به پوشش حجاب و اهمیت آن پرداخته است.
[(البطرس ۳: ۶-۳)، (اتیموثاوس ۲: ۱۰-۹)، (۱- کورنثوس ۱۱: ۱۱ )و(متی ۵: ۲۸)، ( کورنثوس ۱۱: ۶)]
بیگمان هر کس تاریخ را بخواند، بهخوبی میداند که حجاب زن قرنها پیش از اسلام، معروف و متداول بوده است.
در تمدن یونانی پیش از فروپاشی آن، حجاب زن در آنجا معروف بوده است و عفّت و پاکدامنی و مصونیت ذاتی زن، از گرانبهاترین چیزهایی بوده که جامعه بدان افتخار میکرده است.
همچنین حجاب در میان آشور قدیم و در تمدن سومریان نیز معروف بوده است و حجاب در عصر جاهلی عرب نیز متداول بوده است.
با وجود این همه دلیل و مدارک از اقوام و ادیان پیش از اسلام و تصریح آیات قرآن و احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- بر وجوب رعایت پوشش (حجاب) و وجود اجماع امت بر فرضیت این حکم، مسئلهی حجاب مورد انکار و نقد بعضی افراد، چهآنانی که به نام روشنفکر در جامعهی اسلامی وجود دارند و چه مخالفین اسلام به نام دفاع از حقوق زن و فمنیسم، لذا بر آن شدیم که در حد توان به رفع شبهاتی در این زمینه با مراجعه به کتب و آثار علما، بپردازیم.
استاد مطهّری در کتاب خود به نام حجاب میگوید: «به عقیده ما ریشهی اجتماعی پدیدآمدن حریم و حایل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن، یا حسادت مرد، یا عدم امنیّت اجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جستوجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستوجو کرد. ریشهی این پدیده را در یک تدبیر ماهرانهی غریزی خود زن باید جستوجو نمود.»
ایشان با دیدی بسیار روشن، به تفاوتهای ذاتی و جسمی و روانی بین زن و مرد اشاره میکند. از نوشتههای ایشان اینگونه اثبات میشود که بسیاری از قوانینی که در اسلام وجود دارد براساس تفاوتهای ذاتی و روانی بین زن و مرد پایهگذاری شده است. در واقع اسلام با اتصال به منبع لایزال وحی، دقیقترین احکام را در رابطه با روابط زنان و مردان و بهخصوص در رابطه با حجاب زنان ارائه کردهاست.
دربارهی حیا و عفاف در زن و تمایل به ستر و پوشش خود از مرد نظریاتی ابراز شده که دقیقترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطری خود و با یک حسّ مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمیتواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهدهی زور و بازوی مرد بر نمیآید و از طرف دیگر نقاط ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار دادهاست، پس نقطهضعف مرد را در برابر خود دانست همانطور که متوسّل به زیور و خودآرایى و تجمّل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسّل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر نماید و درنتیجه مقام و موقعیّت خود را بالا برد. مرد همیشه بیاعتنایی زن نسبت به خود را ستوده است، مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور مىرود، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم رایگان او متنفّر است.
مرد همیشه عزّت و استغناء و بىاعتنایى زن را نسبت به خود ستوده است.
در اثبات این مسئله که حجاب دلیلی روانی و فطری دارد و اسلام به همین خاطر بر روی آن تأکید دارد، نقل است که به قول ویل دورانت: «آداب جفتجویی عبارت است از حمله برای تصرف در مردان و عقبنشینی برای دلیری و فریبندگی در زنان… مرد طبعاً جنگی و حیوان شکاری است، عملش مثبت و تهاجمی است؛ زن برای مرد همچون جایزهای است که باید آن را برباید.»
همچنین در یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک ـکه بهقول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازی خود درباره زنان تجارب فراوان دارد نقل میکند: «من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد؛ بدین معنی که ماهیّت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود مرد را به نیروی تخیّل و تصوّر زیادتری وادارد. باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند؛ یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.»
همان مجله در شمارهی دیگری از همین شخص چنین نقل میکند: «زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به کار میبردند، خودبهخود جذاب مینمودند و همین مسئله جاذبهی نیرومندی بدانها میداد؛ اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان میدهند، حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان میرود و همزمان از جاذبهی جنسی او هم کاسته میشود.»
در باب تفاوتهای جسمی بین زن و مرد باید گفت: زن در عین دارا بودن مشترکات، از جهاتی با مرد اختلاف دارد. چون ویژگیهای ساختمانی متوسط زنان نظیر: مغز، قلب، شریانها، اعصاب، قامت و وزن، طبق آنچه که در کالبدشناسی توضیح داده شدهاست، از متوسط مردان در همان ویژگیها مؤخّرتر است و این مسئله موجب شده است که جسم زن لطیفتر و نرمتر از مرد باشد و در مقابل، جسم مرد درشتتر و سختتر باشد. و احساساتی لطیف نظیر: دوستی، رقّت قلب، زیباگرایی و آرایشجویی در زن بیشتر و اندیشهگرایی در مرد فزونتر شود. بنابراین، زندگی زن «احساسگرا» و زندگی مرد «اندیشهگرا» است.»
در میان طیف فمنیسم نیز آرای متفاوت و مختلفی در این باره به چشم میخورد که بعضیها به شیوهای افراطی با آن برخورد نموده و بعضی دیگر منصفانه و معقولانه به آن نگریستهاند.
از جمله نگرشهای متعادل میتوان به موج سوم فمنیستی که از دهه ۹۰ آغاز شد اشاره کرد که تفاوت جنسیی میان زنان و مردان را فراتر از ساختارهای جسمی و بدنی دانسته و با گرایش به رفع هرگونه تبعیض و نابرابری، معتقد است باید به تفاوت میان افراد بهعنوان یک ارزش اجتماعی احترام گذاشت.
یکی از این افراد «هلن واتسون» است که میتوان با برّرسی مقالهی او با عنوان «زنان و حجاب» به ترجمهی آقای مرتضی بحرانی، فمنیسمهای موج سوم را در ارتباط با حجاب تا اندازهای دریافت.
واتسون در مقالهی خود مسئله گرایش به حجاب را واکنشهای فردی زنان دانسته و با بررسی آیات قرآن در ارتباط با حجاب سعی میکند به ریشهداشتن این مقوله در تفکر دینی مسلمانان اشاره کند و در ادامه با بررسی زندگی دو نفر از زنان مسلمان در جایگاه دانشجو و شاغل، برگزیدن حجاب را بهعنوان یک انتخاب آزادانه که ریشه در باور و تفکر آنها داشته و حتی نوعی فمنیسم معکوس و اعتراض علیه مصرفگرایی و غربگرایی محسوب میشود، جلوه دهد.
او معتقد است با وجود آن که نوع حجاب در میان زنان مسلمان متعدّد و متنوّع است اما با این وجود، هدف عملی و نمادین همهی زنان ریشه در یک چیز دارد که آن هم حفظ حیا و شرم از برهنگی است و در واقع زنان حجاب را برای مصون ماندن از نگاه مردان و حفظ حرمت و حیای خود انتخاب میکنند.
فلسفهی حجاب
علت و فلسفهی پیداشدن حجاب چیست؟ چهطور شد که در میان همه یا بعضى ملل باستانى پدید آمد؟ اسلام که دینى است که در همهی دستورهاى خویش فلسفه و منظورى دارد، چرا و روى چه مصلحتى حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد؟
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونى ابراز شده است و غالباً این علّتها براى ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است. ما مجموع آنها را ذکر مىکنیم. نظریاتى که به دست آوردهایم بعضى فلسفى، بعضى اجتماعى، بعضى اخلاقى، بعضى اقتصادى و بعضى روانى است که ذیلًا ذکر میشود:
١. میل به ریاضت و رهبانیّت (ریشهی فلسفى)
٢. عدم امنیت و عدالت اجتماعى (ریشهی اجتماعى)
٣. پدرشاهى و تسلّط مرد بر زن و استثمار نیروى وى در جهت منافع اقتصادى مرد (ریشهی اقتصادى)
۴. حسادت و خودخواهى مرد (ریشهی اخلاقى)
۵. عادت زنانگى زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزى کم دارد، بهعلاوه مقرّرات خشنى که در زمینهی پلیدى او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است (ریشهی روانى)
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیرى در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطهای از جهان نداشته است و بىجهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کردهاند و یا اگر فرضاً در پدیدآمدن بعضى از سیستمهاى غیراسلامى مؤثّر بوده باشد، در حجاب اسلامى تأثیر نداشته است؛ یعنی جزو حکمت و فلسفههاى که در اسلام سبب تشریع حجاب شده، نبوده است.
حقیقت امر این است که در مسألهی پوشش -و به اصطلاح عصر اخیر حجاب- سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ بلکه روح سخن این است که آیا زن و تمتّعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنى در هر محفلى حداکثر تمتعات را بهاستثناى زنا ببرد یا نه؟
اسلام که به روح مسائل مىنگرد جواب مىدهد: خیر، مردان فقط در محیط خانوادگى و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین مىتوانند از زنان بهعنوان همسران قانونى کامجویى کنند؛ اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگى کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع مىباشند.
فلسفهی پوشش اسلامى به نظر ما چند چیز است؛ بعضى از آنها جنبهی روانى دارد و بعضى جنبهی خانه و خانوادگى و بعضى دیگر جنبهی اجتماعى و بعضى مربوط است به بالابردن احترام زن و جلوگیرى از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مسألهی کلىتر و اساسىترى ریشه مىگیرد و آن این است که اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى، چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگى و در کادر ازدواج قانونى اختصاص یابد، اجتماع منحصراً براى کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربى عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذّتجوییهاى جنسى به هم مىآمیزد، اسلام مىخواهد این دو محیط را کاملًا از یکدیگر تفکیک کند.
علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شکار است و زن شکارچى، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خودآرایى از این نوع حس شکارچیگرى او ناشى مىشود.
در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدننما و آرایشهاى تحریککننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود مىخواهد دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرّج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرّر گردیده است.
بیحجابی موجب فلجکردن نیروی اجتماع است، نه حجاب
کشانیدن تمتعات جنسى از محیط خانه به اجتماع، نیروى کار و فعالیت اجتماع را ضعیف مىکند. برعکسِ آنچه که مخالفین حجاب خردهگیرى کردهاند و گفتهاند: «حجاب موجب فلج کردن نیروى نیمى از افراد اجتماع است» بىحجابى و ترویج روابط آزاد جنسى موجب فلجکردن نیروى اجتماع است. آنچه موجب فلجکردن نیروى زن و حبس استعدادهاى اوست، حجاب به صورت زندانىکردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى است و در اسلام چنین چیزى وجود ندارد. اسلام نه مىگوید که زن از خانه بیرون نرود و نه مىگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد -بلکه علم و دانش را فریضهی مشترک زن و مرد دانستهاست- و نه فعالیت اقتصادى خاصى را براى زن تحریم مىکند.
اسلام هرگز نمىخواهد زن بیکار بنشیند و وجودى عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن بهاستثناى وجه و کفّین مانع هیچگونه فعالیت فرهنگى یا اجتماعى یا اقتصادى نخواهد بود.
حجاب وسیلهای مرموز برای حفظ مقام زن در برابر مرد
مرد بهطور قطع از نظر جسمانى بر زن تفوّق دارد. از نظر مغز و فکر نیز تفوّق مرد لااقل قابل بحث است. زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد ولى زن از طریق عاطفى و قلبى همیشه تفوّق خود را بر مرد ثابت کردهاست.
حریم نگهداشتن زن میان خود و مرد یکى از وسائل مرموزى بوده است که زن براى حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است.
اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش براى مرد نگذارد بر احترامش افزوده مىشود.
ایراد دیگرى که بر حجاب گرفتهاند این است که موجب سلب حق آزادى که یک حق طبیعى بشرى است مىگردد و نوعى توهین به حیثیت انسانى زن به شمار مىرود. مىگویند احترام به حیثیت و شرف انسانى یکى از مواد اعلامیهی حقوق بشر است. هر انسانى شریف و آزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا مذهبى باشد. مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بىاعتنایى به حق آزادى او و اهانت به حیثیت انسانى اوست و بهعبارتدیگر ظلم فاحش است به زن و حق آزادى زن و همچنین عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن ایجاب میکند که او بدون موجب نباید اسیر و زندانى گردد.
پاسخ: در اسلام زن مؤمن با اختیار خود پس از گذراندن مراحل ایمانی پوشش اسلامی را برمیگزیند، لذا ادّعای سلب آزادی از او بیمعنی است.
همچنین فرق است بین زندانىکردن زن در خانه و موظّفدانستن او به اینکه وقتى مىخواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوسساختن و اسیرکردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام تکلیفی است برعهدهی زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصى را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیهی مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزى است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعى او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.
اگر رعایت پارهاى مصالح اجتماعى، زن یا مرد را مقیّد سازد که در معاشرت روش خاصى را اتخاذ کنند و طورى راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بین نبرند، چنین مطلبى را «زندانى کردن» یا «بردگى» نمىتوان نامید و آن را منافى حیثیت انسانى و اصل «آزادى» فرد نمىتوان دانست.
برعکس، پوشیده بودن زن -در همان حدودى که اسلام تعیین کرده است- موجب کرامت و احترام بیشتر اوست؛ زیرا او را از تعرض افراد جِلف و فاقد اخلاق مصون مىدارد.
حبس زن در خانه، در اسلام نبوده و نیست.
اگر کسى بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البتّه که این با آزادى طبیعى و حیثیت انسانى و حقوق خدادادى زن منافات دارد. چنین چیزى در حجابهاى غیراسلام بوده است ولى در اسلام نبوده و نیست.
در اسلام اگر پرسیده شود آیا صرفِ بیرونرفتن زن از خانه حرام است، جواب مىدهند نه. اگر بپرسید آیا خریدکردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است، یعنى نفس عمل بیع و شِراء زن، اگر طرف مرد باشد حرام است، پاسخ مىدهند حرام نیست. آیا شرکتکردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است؟ باز هم جواب منفى است.
چنانکه در مساجد و مجالس مذهبى و پاى منبرها شرکت مىکنند و کسى نگفته است که صرف شرکتکردن زن در جاهایى که مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالأخره تکمیل استعدادهایى که خداوند در وجود او نهاده است، حرام است؟ باز جواب منفى است.
خودباختگان ما غرب را الگوی خود قرار دادهاند و حال آنکه جامعهی غرب از اشتغال بیرویهی زنان و آثار مخرب آن مینالند و خود زنان از چنین بلایی که زندگی را از آنان گرفته است داد شکوا سر میدهند.
نویسندهی مشهور غربی (آنارود) در مقالهی مشهوری که در مجلهی «استرون میل» منتشر شد میگوید: «اگر دختران ما حتی بهعنوان خدمتگزار به کار خانهداری میپرداختند خیلی بهتر از آن بود که دچار بلا و مصیبت اشتغال در کارخانهها شوند؛ زیرا حیثیت دختران کارگر در کارخانهها لوث شده و حرمت آنان رونق خود را برای همیشه از دست داده است. « کاش مملکت ما نیز همچون مملکت مسلمانان به پوشش حجاب، عفّت و پاکدامنی مزیّن میشد، چنانکه با کلفت و خدمتگزار هم چون فرزند و خانوادهی خود برخورد میشود و شرف و ناموس آنها در تعرض قرار نمیگیرد.»
در نتیجه باید یا آور شویم که حجاب صرفاً برای حفظ ملکهی حیا و عفت در زن نیست، بلکه عوامل متعدد دیگری مانند حفظ آرامش روانی، بالابردن ارزش زن در مقابل مردان، جلوگیری از آشفتگی زنان و مردان جامعه، حفظ و تأکید بر هویت اسلامی و… را نیز در بر میگیرد. هر یک از این امور، اگرچه نسبتی با «حفظ عفت» دارند، اما دارای کارکردها و آثار متفاوتی نیز هستند و لذا حجاب علاوه بر مسأله عفت و حیا میتواند ثمرات فراوان دیگری نیز داشته باشد.
کلام آخر: حجاب مصونیت است نه محدودیت.
البتە در پایان بهتر دیدم نکاتی را اضافه بر مطالب گفته شده در بالا، جهت رفع ابهام و روشنگری بیشتر بیان نمایم.
۱- حجاب تنها پوشیدن موی سرو گرن نیست.
۲- حجاب نباید مانع فعالیت زن در جمع گردد.
۳- حجاب تنها اختصاص به زن ندارد.
۴- حجاب مقدّم بر عقیده نیست.
اولین موضوعی که میخواهم به آن بپردازم این است که: نباید حجاب تنها در پوشیدن موی سر و گردن خلاصه شود. بعضی از خواهران مسلمان تحت تأثیر مدگرایی، در انتخاب پوشش و حجاب خود شروطی را که لازمهی یک حجاب شرعی است رعایت نکرده و متأسّفانه تنها به پوشش سر و گردن اکتفا میکنند.
حجاب زن باید موافق با آداب و اخلاق اسلامی باشد و دارای خصوصیات زیر باشد:
۱- تمام جسم را بپوشاند بجر جاهایی که قرآن اجازه داده است که بنا به قول صحیح، دست و صورت به هنگام امن از فتنه جایز است نمایان باشند.
۲- نباید آنقدر شفاف و نازک باشد که بدن را نشان داده و نمایان سازد.
۳- نباید برجستگیها و نقاط حساس بدن مشخص نماید، هر چند نازک هم نباشد.
۴- لباس زن نباید لباسی باشد که مخصوص مردان است.
۵- لباس زن مسلمان نباید لباسی باشد که خاص زنان کافر اعم از یهودی، نصرانی، بتپرست و مادّهپرست باشد.
۶- نباید لباس، دارای اشکال و الوان مبتذل و مفتضح باشد.
۷- باید لباس آنچنان دراز باشد که پشت پای زن را بپوشاند.
علاوه بر موارد نام برده در رعایت پوشش برای زن مسلمان، مسئلهی مهم دیگری که نباید فراموش شود این است که، حجاب تنها شامل رعایت پوشش اسلامی نیست، بلکه گفتار و کردار زن مسلمان نیز جزو حجاب او به شمار آمده و زن مسلمان ملزم به رعایت میباشد.
حجاب نباید مانع فعالیت زن در جمع باشد.
حجاب نه تنها مانع انجام فعالیت زن در بیرون و جمع نیست بلکه هدف اصلی از پوشیدن حجاب برای زن مسلمان، بیرون آمدن زن و انجام فعالیتهای ضروریست؛ اما زنی که در خانه میماند ملزم به رعایت حجاب شرعی نیست.
حجاب تنها اختصاص به زن ندارد:
پوشش و یا حجابی که شرع اسلام بر آن تأکید دارد تنها مختصّ زنان مسلمان نبوده، بلکه زن و مرد را شامل میشود، مرد مسلمان ملتزم نیز باید در انتخاب پوشش خود شروطی را که شرع بیان فرموده مراعات نماید:
۱- نباید شفاف باشد طوری که عورتش نمایان گردد.
۲- نباید تنگ باشد و نقاط حساس بدن و برجستگی عورت او مشخص گردد.
۳- لباس مرد نباید لباسی باشد مخصوص زنان مسلمان.
۴- لباس مرد مسلمان نباید لباسی باشد خاص مردان کافر است.
۵- نباید لباس، دارای اشکال و الوان مبتذل و مفتضح باشد.
حجاب مقدّم بر عقیده نیست.
واجب است به زن مسلمان بقبولانیم که پوشش سروگردن (و حجاب شرعی) واجب دینی است و خداوند متعال ما را بدان فرمان داده است و امّت در برابر آن اجماع دارند، همچنان که آیاتی را که دال بر وجوب آن هستند در بالا آوردیم.
به تحقیق خداوند، شرم و حیا و پوشش را بر زن مسلمان واجب نموده، تا بدینوسیله از زن غیرمتعهّد باز شناخته شود؛ لباس و پوشش به وی نقشی را ارزانی میدارد و در حقیقت او را به اوج نیکویی میبرد، نهاینکه بازیچه و بیهوده و هرزه پنداشته شود.
اما باید بدانیم که قضیهی حجاب جزو فروع عقیده به شمار میآید و تا زن مسلمان از لحاظ عقیده و ایمان به مرحلهای نرسد که از روی دلخواه، نهاجبار، آن را رعایت کند، اجبار و سختگیری در این مورد، نتیجهای جز بیزاری و دوری و گریز از اصل عقیده و ایمان به دنبال ندارد.
اگر ما به زمان نزول حکم حجاب دقت کنیم، میبینیم در مرحلهای حکم آن نازل شده است که ایمان و عقیده در دل و روح زنان مسلمان کاملاً جا گرفته بود ولی در مراحل اولیه تنها به کار کردن بر روی باور و عقیدهی آنان اکتفا میشد و خبری از دستور به رعایت احکامی همچون حجاب نبود. ولی هنگامیکه از لحاظ عقیده و باور کامل شدند، مشاهده شد که آنان برای رعایت این حکم از همدیگر سبقت میگرفتند.
در سیره آمده است، آن هنگام که آیات حجاب نازل شد و خداوند دستور بر پوشیدن زینت و عورت زنان را صادر نمود، زنان صحابه زیراندار خود را پاره میکردند و بر سرو گردن خود میانداختند و بدین وسیله عورت خود را میپوشاندند.
پس با این بیان نتیجه میگیریم که حجاب اجباری کاری است برخلاف دستور شرع اسلام و با تدریجیبودن احکام اسلام در تضاد میباشد.
منابع مورد استفاده:
۱- کتاب حجاب استاد مطهّری
۲- کتاب حجاب امام ابوالاعلی مودودی
۳- کتاب حجاب زن مسلمان، مولوی عبدالصمد غیاثی
۴- پاسخها و نقدها، مجموعه مقالات استاد مصطفی حسینی طباطبایی
۵- جایگاه زن در اسلام، دکتر قرضاوی
۶- فتاوای معاصره دکتر قرضاوی جلد ۴
۷- حلال و حرام در اسلام، دکتر قرضاوی
۸- کتاب فقه جامع بانوان، شیخ کامل محمد عویضه
۹- چند مقاله در اینترنت
۱۰- زن در اسلام و شبهات پیرامون آن، مصطفی عبدالحی
Monday, 29 April , 2024