پوهاند سید عنایت‎الله شاداب افغانستان کنونی در درازای تاریخ حماسه آفرین خود، آماج تجاوز های زیادی – بر ارادۀ آزادیخواهی مردمان این سرزمین – قرار گرفته است، ولی فرزندان غیور و دلیر این میهن، هرگز در برابر این تجاوز ها تسلیم نشدند، و از طریق قیام در اشکال مختلف آن، ارادۀ تجاوز ناپذیری خویش را […]

پوهاند سید عنایت‎الله شاداب

افغانستان کنونی در درازای تاریخ حماسه آفرین خود، آماج تجاوز های زیادی – بر ارادۀ آزادیخواهی مردمان این سرزمین – قرار گرفته است، ولی فرزندان غیور و دلیر این میهن، هرگز در برابر این تجاوز ها تسلیم نشدند، و از طریق قیام در اشکال مختلف آن، ارادۀ تجاوز ناپذیری خویش را به نمایش گذاشتند، و قربانی های فراموش ناشدنی را در راه آزادی خویش و آزاد زیستن متحمل شدند و ره نشان هایی را برای آزاد زنده‎گی کردن به نسل های بعدی به‎جا گذاشتند.

حماسۀ سه حوت ۱۳۵۸ هـ ش یکی از نمادهای تجاوز ستیزی مردم این سرزمین در تاریخ معاصر آن بوده است که در برابر استبداد های داخلی و تجاوز خارجی مقاومت نمودند.

مردم کابل با ابراز نفرت از تجاوز عریان اتحاد شوروی وقت و حکومت دست نشاندۀ آن، در شب سوم حوت بر سر بام های خود بالا شدند، و با سر دادن شعار های «الله اکبر» انزجار خویش را نسبت به حاکمیت رژیم مزدور به پشتیبانی ارتش متجاوز شوروی در کشور آزاده و مستقل خود نشان دادند.

این قیام حماسه آفرین و آزادی خواهانۀ مردم کابل و آن هم با سر دادن شعار «الله اکبر»- که برخاسته از ژرفای باور های آزادی خواهی مردم بود- در برابر کاخ نشینان کریملین و طراحان تجاوز بر افغانستان و صاف کردن راه رسیدن به آب های گرم و حاکمیت ایادی مزدور آنان در کابل، نخستین پیامی بود که فرزندان آزادمنش آن به متجاوزین جهان خوار کمونیزم دادند و واکنشی مردانه ای را از خود به‎جا گذاشتند و با زبان حال و قال می گفتند:

برو این دام در جای دگر نه

که عنقا را بلند است آشیانه

فردای آن شب، روز سوم حوت بود که مردم کابل و باشنده گان آن، زن و مرد و پیر و جوان به جاده ها ریختند، باشنده گان غیور نواحی کابل، از خیرخانه، کارتۀ پروان، افشار گرفته تا جادۀ میوند، کارتۀ نو، مکروریان ها و شهرنو با سرازیر شدن در جاده ها، چنان موجی را ایجاد کردند که پولیس، ‌ارتش و نیروهای دولت مزدور نتوانستند در برابر این طوفان بی امان مقاومت کنند، و مشت رسوایی رژیم مزدور و حامیان آن را در برابر چشمان حریفان باز کردند.

هرچند صد ها دهانی که شعار »الله اکبر«  سر می دادند،‌ آماج گلوله های مزدوران دولتی قرار گرفتند،‌ و عده ای از شاگردان مکاتب و دانشجویان پوهنتون را به شهادت رسانیدند، اما نتوانستند جلو این سیل خروشان ارادۀ مردم آزادیخواه کابل را بگیرند.

نقش بارز نهضت اسلامی افغانستان در قیام سوم حوت کابل و قیام های نیمۀ دوم قرن چهاردهم خورشیدی، نقشی بود انکار ناپذیر که پایگاه مردمی این نهضت را برخلاف باور هایی به اصطلاح جهان بینی علمی به نمایش گذاشت.

قیام سوم حوت که خود طلیعه و سرآغازی بود برای قیام مردمی ۲۴ حوت در هرات و قیام پادگان های نظامی در نقاط مختلف کشور که همه زادۀ ابتکارات به جای فرزندان نهضت اسلامی افغانستان بوده و این حقیقت را در ذهنیت ها جاگزین ساخت که تنها نسل تربیت یافته در دامن اندیشه های ملی اسلامی در کشور های مسلمان اند که می توانند توده های وسیع مردمی را بر ضد بی عدالتی ها و تجاوز ها بر ضد نوامیس ملی این کشور بسیج نمایند.

قیام سوم حوت که از طرف شب با استفاده از بلندگو های مساجد، ‌بسیج مردمی را اعلان کرد، ‌باعث گردید که مردم نفرت خویش را از وضع منفور حاکم به نمایش بگذارند و نقش عالمان دینی و روشنفکران مسلمان در این قیام نقشی بود تعیین کننده. نیروهای چپی مخالف نظام مزدور طرفدار مسکو که با زبان قیام ملت های مسلمان آشنا نبودند، برخلاف باور های دین ستیزانه و دین گریزانۀ خود، به تکرار شعار هایی به تعبیر خودشان «نیرو های ارتجاعی» هم صدا شدند و مخالفت خود را بر ضد رژیم مزدور بروز دادند.

یقیناً رد تجاوز و مقاومت در برابر حکومت های دست نشانده و خودکامه که در تاریخ این کشور ریشه های عمیقی دارد، مقاومت در برابر متجاوزین که از شاخصه های بارز این ملت به شمار می رود به رهبری نهضت اسلامی افغانستان در برابر ارتش متجاوز شوروی و سپس در برابر تجاوز سیاه همسایۀ جنوبی ما توسط طالبان مزدور، این حقیقت را ثابت ساخت که تنها همین نیرو ها اند که در برابر تجاوزگران ایستاده‎گی می کنند.

بی‌جا نخواهد بود دراین‌جا به بیانیه‎ی رئیس اجرائیه حکومت وحدت ملی اشاره‌ای به عمل آید که گفت:

 نباید ما در برابر مردم قرار گیریم و درپی خلق بحران باشیم و از بحرانی به بحران دیگر برویم و در برابر ارادۀ ملت قرار گیریم که نتیجۀ آن هم معلوم است.

درس‌هایی‎که باید نسل‌های جدید آن‎را به حافظه بسپارند:

نیروی مردمی، چون طوفان بنیان کنی است که هیچ نیروی خارجی نمی تواند در برابر آن تاب مقاومت بیاورد.

حکومت های دین ستیز و دین گریز در کشورهای اسلامی از جمله افغانستان، ‌فاقد جایگاه مردمی اند.

هرگونه اقدام در برابر ارادۀ ملت اقدامی است محکوم به شکست.

حکومت های تحمیلی و برخاسته از ارادۀ دیگران در اذهان مردم مردود اند.

قدرت های بیرونی، بدون تبانی با نیروهای اصیل مردمی نمی توانند برای خود نام نیکی کمایی کنند.

تحمیل هر نظامی بدور از قبول مردم نه تنها دست اندرکاران آن نظام را در میان مردم منفور جلوه می دهد،‌ بلکه حامیان این نظام های تحمیلی اهمیت خود را هم در نزد مردم از دست می‌دهند.