وحید مژده تفاهم‌نامه‌ای که میان رهبران جمعیت اسلامی، جنبش ملی و حزب وحدت مردم افغانستان به منظور ائتلاف سیاسی در برابر حکومت وحدت ملی در ترکیه به امضا رسید، عکس العمل های مختلفی را موجب گردید و تاثیرات آن بیشتر در ابعاد سیاسی و امنیتی مورد توجه قرار گرفت اما در این تفاهم نامه به […]

وحید مژده

تفاهم‌نامه‌ای که میان رهبران جمعیت اسلامی، جنبش ملی و حزب وحدت مردم افغانستان به منظور ائتلاف سیاسی در برابر حکومت وحدت ملی در ترکیه به امضا رسید، عکس العمل های مختلفی را موجب گردید و تاثیرات آن بیشتر در ابعاد سیاسی و امنیتی مورد توجه قرار گرفت اما در این تفاهم نامه به موضوع مهمی نیز اشاره شده است که در هیاهوی موافقت و مخالفت با این ائتلاف، به آن توجهی صورت نگرفته است. در این تفاهم نامه از جامعۀ جهانی چنین تقاضا به عمل آمده است:

”سیاست سنتی و تاریخی افغانستان، استقلال و بی طرفی کامل در منازعات بین المللی و منطقه‌ای و همکاری و دوستی با همه کشور‌های جهان بر اساس منافع متقابل بوده بناءً از جانب امریکا و متحدین شان و روسیه و متفقین شان می خواهیم که با رعایت این اصل و احترام گذاشتن به استقلال و بی طرفی افغانستان، بخاطر امنیت جهانی و مهار تروریسم بین المللی با مردم افغانستان همکاری نمایند.“

در سال های اول حضور نیروهای خارجی در افغانستان زمانی که سخن از ضرورت بیطرفی برای افغانستان به میان می آمد، دل بسته ها به امریکا بشدت عکس العمل نشان می دادند و استدلال می کردند که افغانستان برای اینکه بتواند با چالش های ناشی از مداخلۀ همسایه گان مداخله گر مقابله نماید، نیازمند دوستی با ایالات متحدۀ امریکاست. وقتی ما ایالات متحدۀ امریکا را در کنار خود داشته باشیم، کشورهای همسایه و سایر مداخله گران منطقه جرئت مداخله در امور داخلی کشور ما را نخواهند داشت. بنا براین بی طرفی به هیچ صورت با منافع ملی ما همخوانی ندارد.

زمانی که نخستین بار زلمی خلیل زاد در مقام سفیر امریکا در افغانستان، پاکستان را کشوری مداخله گر در امور داخلی افغانستان قلمداد کرد و تهدید نمود که اگر این کشور دست از مداخله در افغانستان برندارد، با واکنش تند از جانب امریکا مواجه خواهد شد، هواداران امریکا در افغانستان استدلال می کردند که دیگر زمان مداخلۀ کشور های همسایه در امور داخلی افغانستان بسر آمده است و امریکا به عنوان متحد استراتژیک افغانستان، پاکستان را مهار خواهد کرد.

بیاد دارم که در آن زمان مرحوم فضل الهادی شینواری رئیس ستره محکمه بود که با زلمی خلیل زاد دوستی نزدیک داشت. وی دو روز بعد در یک مجلس خصوصی به خلیل زاد گفت که اعتراض شما بر پاکستان اشتباه بود و برای شما گران تمام خواهد شد، من به این باورم که پاکستان دیگر وجود شما را به عنوان سفیر در افغانستان تحمل نخواهد کرد. منظور شینواری این بود که پاکستان توان آن را دارد تا از امریکا بخواهد که سفیرش در افغانستان را به ماموریت دیگری بفرستد.

این سخن شینواری برای من هم که در آن زمان به حیث سخنگوی ستره محکمه ایفای وظیفه می نمودم بسیار عجیب بود و با خود گفتم که شینواری یک عالم دین است و از پشت پردۀ سیاست اطلاعی ندارد. خلیل زاد به عنوان سفیر و نمایندۀ خاص رئیس جمهور جورج بوش، حتما با پشتوانۀ قوی از حمایت سیاسی و مشورت با مقامات بالا در کشورش به پاکستان هشدار داده است. روز دیگر شخصاً در این مورد با مرحوم شینواری صحبت کردم، اما شینواری بر سخن خود اصرار داشت و گفت که پاکستان دیگر وجود خلیل زاد را به عنوان سفیر در افغانستان تحمل نخواهد کرد.

مدت زیادی نگذشته بود که خبر تبدیلی خلیل زاد از مقام سفارت ایالات متحدۀ امریکا در افغانستان منتشر شد و من به درک و فراست مولوی فضل الهادی شینواری آفرین گفتم. بعد از این جریان، شینواری شخصاً از رئیس جمهور بوش خواست تا دراین تصمیم خود تجدید نظر نماید و اجازه دهد تا خلیل زاد به کار خود در افغانستان ادامه دهد اما این خواست وی پذیرفته نشد.

از آن به بعد روابط میان افغانستان گرمی و سردی پیهم را تجربه کرد و مناطق مرزی کشور ما سال ها آماج شلیک راکت و فیر توپ از جانب پاکستان بود اما امریکا در این مورد هیچ اعتراضی نکرد.

در توجیه بی تفاوتی امریکا، رسانه های طرفدار امریکا و نیز وکلای امریکایی در ولسی جرگۀ افغانستان همراه با جاسوس مشاوران رئیس جمهور به این تبلیغ پرداختند، دلیل اینکه امریکا در برابر پاکستان عکس العمل نشان نمی دهد اینست که افغانستان با امریکا قرارداد امنیتی را امضا نکرده است تا تعهدی در قبال افغانستان داشته باشد. زمانی که این قرارداد امضا شود، افغانستان به صورت رسمی متحد استراتژیک امریکا خواهد شد و دیگر هیچ کشوری به شمول پاکستان جرئت نخواهد کرد تا در امور داخلی افغانستان مداخله نماید.

صبغت الله مجددی رئیس لویه جرگۀ پیمان امنیتی در پایان این جرگه و رای موافق حاضران با اصرار فراوان از کرزی خواست تا این قرارداد را در همان مجلس امضا نماید اما کرزی که با تدویر این جرگۀ فرمایشی خدمت خود را پایان یافته می دانست، امضای قرارداد را به تامین صلح در افغانستان توسط امریکا مربوط دانست و خواست مجددی را رد نموده و خود را از این قضیه کنار کشید.

پارلمان افغانستان بدون هیچ گونه بحث و تبادل نظر و حتی نگاه سرسری، این پیمان را تصویب کرد که جمعی از وکلای زن در ولسی جرگه در رفت وآمد میان سفارت امریکا و تالار ولسی جرگه، در این کمپاین نقشی مهم داشتند. بعضی از وکلا به این پیمان شاید فقط در برابر بدست آوردن ویزای امریکا رای موافق داده باشند. ابراهیمی رئیس ولسی جرگه بعد از تصویب این قرارداد خطاب به اعضای ولسی جرگه، از این اقدام آنان ابراز تشکر نمود و آن را قدمی مثبت به سوی صلح وثبات در کشور دانست.

قرارداد امضا شد ولی مشکلات کاهش نیافت. حملات موشکی پاکستان به مناطق مرزی افغانستان ادامه یافت اما امریکا نظاره گر خاموش این جریان باقی ماند. اکنون کار به جایی رسیده که همان وکلای پارلمان به شمول رئیس ولسی جرگه خواهان تجدید نظر در این پیمان اند غافل از اینکه در این قرارداد هیچ میکانیزمی برای تجدید نظر یا اصلاح آن در نظر گرفته نشده است. امریکا چنین قرارداد را با بعضی از کشور های دیگر زیر نفوذ خود نیز امضا نموده که اعتراض آن کشورها موجب تغییر در قرارداد نشده است. جاپان سال هاست که خواهان لغو این قرارداد و خروج نیروهای امریکایی از جزیرۀ اوکیناواست اما امریکا حاضر به این کار نیست.

افغانستان با امضای این قرارداد دیگر نمی تواند به عنوان یک کشور بیطرف به رسمیت شناخته شود اما می دانیم که با تغییر شرایط در جهان، افغانستان میدان رقابت های کشور های بزرگ و میدان جنگ های نیابتی آنان باقی خواهد ماند و حتی این جنگ ها شدت بیشتر خواهد یافت.

ایجاد همگرایی منطقوی برای احیای بیطرفی افغانستان در منطقه می تواند، در خروج افغانستان از این وضع دشوار کمک نماید همان گونه که ترکمنستان در ۱۲ دسامبر سال ۱۹۹۵ اعلام بیطرفی نمود و بعداً طی قطعنامۀ جدیدی در شصت ونهمین اجلاس سازمان ملل متحد، بیطرفی دایمی ترکمنستان به تصویب رسید اما آیا افغانستان توان و اجازۀ گرفتن چنین تصمیمی را دارد؟