وحید مژده نشست چهارجانبۀ مسقط در مورد افغانستان بدون دست آورد محسوس به پایان رسید. نمایندگان افغانستان، پاکستان، چین و امریکا برای تامین صلح در افغانستان در مسقط پایتخت عمان گردهم آمدند تا راه حلی برای طولانی ترین جنگ تاریخ امریکا بیابند اما در پایان این نشست طرف های شرکت کننده فقط به ضرورت تامین […]

وحید مژده

نشست چهارجانبۀ مسقط در مورد افغانستان بدون دست آورد محسوس به پایان رسید. نمایندگان افغانستان، پاکستان، چین و امریکا برای تامین صلح در افغانستان در مسقط پایتخت عمان گردهم آمدند تا راه حلی برای طولانی ترین جنگ تاریخ امریکا بیابند اما در پایان این نشست طرف های شرکت کننده فقط به ضرورت تامین صلح در افغانستان تاکید کردند. همان سخنان تکراری که معمولاً در پایان نشست های بی دست آورد اعلام می شود.

این نشست در حقیقت تلاشی برای صلح میان افغانستان و پاکستان بود. رئیس جمهور غنی و قبل از وی رئیس جمهور سابق افغانستان حامدکرزی تاکید داشتند که برای تامین صلح در افغانستان، نخست باید با پاکستان صلح کرد.

نشست عمان ششمین نشست چهار جانبه میان این چهار کشور بود. نشست پنجم در ۱۸ می ۲۰۱۶ صورت گرفت اما بعد از کشته شدن ملا اخترمحمد منصور این روند متوقف شد. در نشست مسقط نمایندگان طالبان شرکت نداشتند و بنابراین انتظار نمی رفت تا از این نشست نتیجه‌ی محسوس بدست آید.

نشست چهار جانبۀ مسقط در مورد افغانستان تحت الشعاع دو واقعه قرار گرفت و این دو واقعه موجب شد تا از یک طرف خبر این نشست در رسانه های بین المللی کمرنگ جلوه نماید و از جانب دیگر این نشست بیشتر به نفع پاکستان تمام شود. لشکر کشی نیروهای عراقی به کردستان و بیرون آمدن کرکوک از دست نیروهای پیشمرگۀ کرد سرخط اخبار رسانه‌‌ های ‏بین المللی را به خود اختصاص داد و این مسئله موجب شد تا خبر نشست چهارجانبه در مورد صلح افغانستان کاملا بی رنگ شود. ‏

ماجرای دیگر آزادی یک خانوادۀ کانادایی امریکایی بود که در اسارت طالبان قرار داشت. طالبان گویا می خواستند این خانواده را برای فرار از حملات نیروهای امریکایی برای نجات شان از مسیر کرم اجنسی به کنر منتقل سازند اما به این کار موفق نشدند و آنگونه که پاکستانی ها مدعی شده اند، در نتیجۀ اطلاعاتی که از نیروهای امریکایی بدست آوردند، موفق شدند تا این خانواده را در داخل خاک پاکستان از جنگ طالبان نجات دهند.

بدنبال این واقعه دونالد ترامپ با شادمانی اعلام داشت که از این به بعد در تلاش رابطۀ خوب و نزدیک با پاکستان خواهد بود. به این ترتیب این امید افغانستان که اگر پاکستان بعد از این در پروسۀ صلح افغانستان همکاری نه نماید با فشار های امریکا مواجه خواهد شد، بشدت کاهش یافت.

کشور چین که برنامۀ بسیار بلندپروازانۀ راه ابریشم جدید را در سر دارد، شاید به اندازۀ پاکستان از این نشست راضی باشد زیرا پاکستان متحد مهم این کشور در پروژۀ یک راه یک کمربند، توانست در این نشست با موقف قوی ظاهر شود. بازی بسیار عجیب پاکستان در آزادی خانوادۀ گروگان امریکایی کانادایی آنهم در چنان موقعیت حساس نشان از برنامه ریزی دقیق میان امریکا و پاکستان داشت.

گفته هایی از دید طالبان وجود دارد که، معمولا آن ها گروگان های مهم خویش را برای مدت طولانی در یک محل نگه نمی دارند و در طول پنج سال گذشته در مورد این گروگان ها نیز از همین روش کار می گرفتند. از چند روز قبل از آزادی گروگان ها بدست نیروهای پاکستانی، طیارات بی پیلوت امریکایی به صورت منظم و دقیق روی محل اختفای گروگان ها در پرواز بودند. به همین دلیل طالبان مجبور شدند تا محل اختفای گروگان ها را چندبار تغییر دهند اما به صورت عجیبی امریکایی ها از این جابجایی مطلع گردیده و طیارات روی محل جدید ظاهر می شدند.

سرانجام طالبان احساس می کنند که داخل افغانستان دیگر محل امن برای این گروگان ها نیست و تصمیم می گیرند تا آن ها را به کنر منتقل سازند اما به دلیل اینکه زن گروگان طفلی به دنیا می آورد، وی توان سفر از طریق کوه را ندارد و راه بدیل برای این کار خاک پاکستان است.

به گفتۀ منابع طالبان آن ها مسیر کرم اجنسی را بدقت بررسی می نمایند تا مطمین شوند که بازرسی جدی در این مسیر وجود ندارد و سپس زن و مرد را برای اینکه سروصدا نکنند با دارو بی هوش می سازند و آن ها را به داخل خاک پاکستان می برند اما به مجرد ورود به خاک پاکستان با عملیات نیروهای پاکستانی مواجه می شوند که به صورت قطع از قبل در جریان قرار داشته و با آماده گی کامل منتظر دستور بودند. به این ترتیب گروگان ها به ساده گی بدست پاکستانی ها می افتند.

هرچند طالبان مطلع شدن امریکایی ها از محل نگه داری گروگان ها را به تکنالوژی پیشرفتۀ ماهواره ای آنان ارتباط می دهند ‏اما احتمال قوی وجود دارد که پاکستانی ها از طریق افراد خود شان در صف طالبان از این جابجایی ها مطلع می شدند و ‏اطلاعات خود را در اختیار امریکایی ها قرار می دادند تا به اصطلاح صداقت خود در مبارزه علیه تروریسم را به آنان ‏ثابت سازند.‏

به این ترتیب طالبان خدمت بزرگی به پاکستان انجام می دهند. پاکستان از این جریان بیشترین بهره را می برد و ذهنیت ها در امریکا را به نفع خود تغییر می دهد اما طالبان بازندۀ اصلی این جریان اند. آن ها که اعتراف خودشان در طول پنج سال گذشته با این گروگان گیری خطرات زیاد را به جان خریده و مصارف هنگفت را متحمل شدند، بی هیچ دست آوردی گروگان ها را از دست دادند و در پایان ماجرا نیز متهم به وحشیگری و جنایت و حتی تجاوز به زن گروگان گرفته شدند.

اکنون جاشوا بویل کشورش برگشته است تا در آنجا با نوشتن خاطرات خود از این دوران پر خوف و خطر، مقاله و کتاب بنویسد ‏و به شهرت و ثروت برسد.‏ به نظر می رسد که جاشوا از قبل چنین هدفی داشت. او قبلا با زینب خضر خواهر عمر خضر یک زندانی سابق گوانتانامو ازدواج کرده و تمایل نشان داده بود که قصد مسلمان شدن دارد. طالبان جاشوا بویل را جاسوس می دانستند و گمان داشتند که با اهمیتی که این مرد برای سازمان های استخباراتی غرب دارد، شاید بتوانند با تبادلۀ وی تعدادی زیادی از زندانیان خود را از زندان های افغانستان آزاد سازند.

طالبان قبلا ویدیوی این خانواده را نیز به نشر رسانیده بودند که از امریکایی ها می خواستند تا آن ها را نجات دهند. طالبان خواهان تبادلۀ این گروگان ها با زندانیان شان بودند اما به این کار توفیق نیافتند. در برابر تلاش های پنج سالۀ آنان در این گروگان گیری، حتی یک زندانی شان نیز آزاد نشد.

هم نشست مسقط و هم گروگان گیری طالبان هردو تلاش های بی دست آورد برای دولت افغانستان و طالبان و پیروزی برای پاکستان بود و این بار نیز پاکستان توانست خود را از یک موقعیت دشوار به سلامت بیرون سازد.