وحید مژده پیشنهاد رئیس جمهور غنی به منظور صلح با طالبان که روز ۲۸ فبروری در نشست پروسۀ کابل مطرح شد، هنوز هم موضوع بحث رسانه های ملی و بین المللی است. آنچه که توجه را به خود جلب نموده، سکوت طالبان در مورد این پیشنهاد است که عده ای آن را نشان از تغییر […]

وحید مژده

پیشنهاد رئیس جمهور غنی به منظور صلح با طالبان که روز ۲۸ فبروری در نشست پروسۀ کابل مطرح شد، هنوز هم موضوع بحث رسانه های ملی و بین المللی است. آنچه که توجه را به خود جلب نموده، سکوت طالبان در مورد این پیشنهاد است که عده ای آن را نشان از تغییر در رویۀ طالبان ارزیابی نموده و دلیلی بر رضائیت آنان دانستند. بعضی ها نیز تحلیل نمودند از آنجایی که در نتیجۀ تطبیق استراتژی جدید دونالد ترامپ، طالبان و پاکستان تحت فشار قرار گرفته اند، طالبان راهی جز پذیرفتن این پیشنهاد و یا نابود شدن ندارند.

هرچند این طرح از نظر طالبان تازه گی نداشت و طالبان در عکس العمل به آن گفتند که “رئیس جمهور از کنار خواست اصلی طالبان یعنی تعیین تاریخی برای خروج نیروهای خارجی از کشور بی اعتنا گذشت” اما حقیقت اینست که رئیس جمهور می داند چنین طرح ها برای آوردن طالبان به میز مذاکرات بی ثمر است و تجربۀ پیوستن حکمتیار به حکومت را نمی توان به طالبان نیز تعمیم داد. اما آنچه که پیشنهاد صلح رئیس جمهور را از گذشته متمایز می سازد اینست که او رسماً در یک کنفرانس بین المللی، طالبان را به عنوان یک گروه مخالف سیاسی به رسمیت شناخت و به آن ها پیشنهاد مشارکت در قدرت را نمود.

دولت افغانستان در گذشته و حتی زمانی که شورای عالی صلح را به میان آورد، طرح مشخصی برای صلح با طالبان ارائه نه نمود. گاهی از آنان خواهان سلاح بر زمین نهادن و تسلیم شدن بود و زمانی هم از آن ها می خواست تا به جای توسل به خشونت، با استفاده از راهکار های دیموکراتیک و جلب رای مردم به قدرت سیاسی دست یابند.

اما در مجموع نظر دولت افغانستان این بود که طالبان گروه مستقل نیستند و سراپا تحت کنترول دولت پاکستان اند. حامدکرزی بارها گفت که باید پاکستان تحت فشار قرار بگیرد تا مراکز طالبان را در خاک خود از بین ببرد. اگر این کار صورت گیرد، طالبان مجبور به تسلیم شدن به خواست های دولت افغانستان خواهند شد. چون امریکا از وارد آوردن فشار بر پاکستان خودداری ورزید، روابط میان امریکا و کرزی نیز به سردی گرائید. سرانجام کرزی گفت که کلید صلح افغانستان در اختیار امریکا و پاکستان است و تا صلح در افغانستان برقرار نگردد، قرارداد امنیتی با امریکا را امضا نخواهد کرد.

اشرف غنی بعد از رسیدن به قدرت، در ابتدا راه متفاوت از کرزی را در پیش گرفت و تلاش نمود تا با نزدیک شدن با پاکستان، این کشور را ترغیب نماید تا طالبان را به میز مذاکره حاضر سازد اما چنین نشد. افشای خبر مرگ ملا محمد عمر موجب شد تا پاکستان نتواند نماینده گان طالبان را به مذاکرات چهارجانبه بیاورد و به این ترتیب روابط میان افغانستان و پاکستان بشدت تیره شد.

شورای عالی صلح نقشۀ راهی را در نوامبر ۲۰۱۲ به زبان انگلیسی منتشر ساخت که به نظر می رسید به کمک و تفاهم با پاکستان ترتیب شده است. جالب این بود که تاریخ شروع پروسه آغاز سال ۲۰۱۲ تعیین شده بود اما طرح در نوامبر همان سال به نشر رسید. در آن طرح آمده بود:

“در سال ۲۰۱۵ طالبان، حزب اسلامی و سایر گروه های مسلح سلاح را بر زمین خواهند گذاشت و از حالت جنگی به حالت گروه های سیاسی تغییر شکل خواهند داد و بصورت فعال در پروسۀ سیاسی مطابق به قانون اساسی به شمول انتخابات سهیم خواهند شد. سیستم سیاسی افغانستان دیموکراتیک و مبتنی بر مساوات خواهد بود که همه جهت ها برای رسیدن به اهداف خویش در یک همزیستی مسالمت آمیز و از طریق پروسۀ سیاسی مطابق به قانون اساسی در آن سهم خواهند گرفت. نیروهای خارجی افغانستان را ترک خواهند گفت و تنها نیروی قانونی برای تامین امنیت و مصئونیت مردم افغانستان، نیروهای اردوی ملی و پولیس ملی افغانستان خواهد بود.”

دراین طرح جدول زمانی در پنج قدم پیش بینی شده بود که از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ باید پیموده شود. عربستان سعودی به جای قطر به عنوان محل مذاکرات صلح پیش بینی شده بود و پاکستان باید دراین مذاکرات نقش محوری را برای آوردن طالبان به میز مذاکره به عهده می گرفت. اما چون دراین طرح، خروج نیروهای خارجی از افغانستان به عنوان یک شرط عمده ذکر شده بود، روی کاغذ باقی ماند.

شرط اصلی طالبان برای مذاکره با دولت افغانستان اینست که در قدم نخست باید تاریخ خروج نیروهای خارجی از افغانستان تعیین شده و قرارداد امنیتی افغانستان با امریکا لغو گردد.

بعد از آن باید مذاکرات بین الافغانی میان طالبان و دولت افغانستان آغاز گردد. همزمان با آغاز مذاکرات، در افغانستان باید آتش بس برقرار گردیده نیروهای خارجی هرگونه عملیات نظامی خود را متوقف سازند. حضور آن ها تا زمان خروج کامل از افغانستان محدود به قرارگاه های شان باشد.

در مذاکرات روی تشکیل یک حکومت موقت توافق صورت گیرد تا مناطق تحت کنترول دولت و طالبان توسط یک ادارۀ واحد رهبری شود.

زندانیان از زندان ها آزاد شوند.

هیئتی به منظور نظارت بر آتش بس به توافق جانبین تشکیل گردد.

خارجی ها در این مذاکرات فقط می توانند نقش تسهیل کننده داشته باشند.

این مذاکرات درقدم اول در خارج از افغانستان صورت گیرد اما در مراحل بعدی و با توافق جانبین در داخل افغانستان صورت گیرد.

یک کنفرانس بین المللی برای حمایت از پروسۀ صلح در افغانستان دایر گردد تا به جنگ های نیابتی در افغانستان پایان داده و از ادامۀ روند کمک اقتصادی به افغانستان اطمینان دهد. این کنفرانس باید در مورد سرنوشت جنگجویان خارجی که در صف طالبان اند نیز تصمیم بگیرد.

طوری که دیده می شود میان خواست های طالبان و حکومت افغانستان فاصله بسیار است و سکوت طالبان در برابر پیشنهاد صلح رئیس جمهور را باید حمل بر بی اعتنایی نمود نه توافق. به همین دلیل است که همزمان با کنفرانس پروسۀ کابل، طالبان تشکیلات جدید ولایتی این گروه را اعلام نمودند. کاری که در گذشته بیشتر به شکل سری صورت می گرفت. این کار را می توان آماده گی برای فصل جدید جنگ از جانب طالبان دانست.

در تشکیلات تازه اعلام شده از جانب طالبان، اکثریت با چهره های جدید است و از قدیمی ها نام کمتر کسی را می توان در لیست اعلام شده یافت. بعد از کشته شدن اختر محمد منصور، مسن تر ها جا را به جوانتر ها واگذار کرده و چهره های جوانتر از نسل دوم طالبان بیشتر در این تحریک میدان عمل و مجال تحرک یافته اند که به معنی رادیکال تر شدن تحریک طالبان تحت رهبری نسل جوان تر چون سراج الدین و مولوی یعقوب است. 

از طرف دیگر ظهور پر ابهام داعش در افغانستان نیز طالبان را بیش از پیش در مورد استقبال از یک راه حل سیاسی برای بیرون رفت از جنگ محتاط تر ساخته است. آن ها گمان دارند که هرگونه تمایل به قبول حضور نیروهای خارجی در کشور به معنی فروپاشی طالبان و تقویت داعش خواهد بود.

حکومت افغانستان در داخل نیز به مشکلات فراوان مواجه است. مشکل مرکز با بلخ حل نشده و میان سران حکومت در مورد مسایل ساده تر از صلح با طالبان نیز اختلافات همچنان سرجای خود باقیست درحالیکه دعوت از طالبان به صلح نیازمند اجماع وسیع ملی بوده و تنها اعلام حمایت لفظی چند کشور شرکت کننده در کنفرانس کابل برای مجبور ساختن طالبان به پیوستن به پروسۀ صلح کافی نیست.

هرچند دولت افغانستان تلاش دارد تا پیوستن حکمتیار به دولت را به عنوان یک تجربۀ موفق از تفاهم و مصالحه قلمداد نماید اما تاکنون نشانه هایی از اینکه این کار مشوقی برای طالبان نیز به شمار آید، دیده نمی شود.