عبدالعلی‌کوهی/استاد دانشگاه کابل اسلام در آواخر قرن اول هجری (هشتم میلادی) به صورت گسترده و رسمی وارد سند و جنوب ملتان شد. مسلمانان تا چند قرن در همین محدوده باقی ماندند و نتوانستند به دیگر شهر های بزرگ هند دست یابند. مناطق مسلمان نشین سند و ملتان از نظر اداری و سیاسی گاهی جزء امپراتوری […]

عبدالعلی‌کوهی/استاد دانشگاه کابل

اسلام در آواخر قرن اول هجری (هشتم میلادی) به صورت گسترده و رسمی وارد سند و جنوب ملتان شد. مسلمانان تا چند قرن در همین محدوده باقی ماندند و نتوانستند به دیگر شهر های بزرگ هند دست یابند. مناطق مسلمان نشین سند و ملتان از نظر اداری و سیاسی گاهی جزء امپراتوری اسلامی قرار می گرفت و گاهی به صورت مستقل و آزاد اداره می شد و گاهی هم تحت سلطۀ سیاسی پادشاهان هند در می آمدند، پس از سه قرن رکود، اسلام در هند سر انجام شعله های جدید از نور اسلام از غزنه زبانه کشید و اینبار بسیار سریعتر و قدرتمندتر مرکز پنجاب را هدف قرار داد و پایگاه های متعددی برهمنا و بودا را تحت سیطرۀ خود در آورد.

امیر ناصرالدین سبکتگین (۹۷۷ـــ ۹۹۷ م) اولین پادشاه سلسلۀ غزنوی مناطق زیادی را در هند فتح کرد، اما سلطان محمود غرنوی (۹۷۹ ــ۱۰۳۰ م) اساسی ترین و بزرگترین نقش را در لشکر کشی و تصرف سرزمین های هند داشت. وی از سال ۳۹۲ تا ۴۱۵ هجری ۱۷ بار به هند لشکر کشی کرد و در سال ۳۹۲ پشاور را از دست چیپال پادشاه هند خارج ساخت و فتح معبد سومنات (۴۱۷ هجری) بزرگ ترین دست آورد این امپراتوری است.

دوران اقتدار سیاسی مسلمانان در هند دوران شگوفایی تاریخ و تمدن هند به شمار می رود. دز زمینۀ زبان و ادبیات دو زبان فارسی و ادبی که تا آن زمان برای مردم هند نا آشنا بود، در پرتو حمایت حاکمان مسلمان تا حد کافی رشد کرد. در شعر و ادب فارسی شاعران برجسته یی به ظهور رسیدند. بزرگ ترین مکتب تصوف و شاخۀ آن در این سرزمین شکل گرفت. شاه ولی الله دهلوی (۱۷۰۲ ـــ ۱۷۹۲ م) بزرگ ترین متکلم و دانشمند دینی است که بعد از عبدالحق دهلوی (۱۵۵۱ ـــ ۱۶۶۲ م) در سرزمین هند ظهور کرد.

بعضی در بیان عظمت شخصیت علمی او، وی را برتر از غزالی و ابن رشد خوانده اند. شاه ولی الله دهلوی یک نهضت علمی و فکری را در هند ایجاد کرد، که پسانتر ها جایش را حرکت های اجتماعی و سیاسی پر کرد. مکتب دینی دیوبند در سال ۱۸۶۷م با تاسیس مدرسه دیوبند در ایالات اتارپرادیش هند به عنوان یک گرایش فکری به فعالیت آغاز کرد. مدرسۀ دیوبند اصولاً پیروان مکتب فکری شاه ولی الله دهلوی به شمار می رود.

شاه ولی الله دهلوی که در حجاز درس خوانده بود، تحت تاثیر ابن تیمیه قرار داشت و دارای توانمند علمی و کلامی بود. از نظر وی یاری خواستن از غیر خدا مانند اولیا الله در جهت رفع نیازمندی و شفا مریضان و نظر کردن برای آنان به جهت رفع نیازمندی، سوگند خوردن به غیر از خداوند و نام گذاری فرزندان به نام عبدالشمس و مانند این ها در زمرۀ شرک محسوب می گردد. او برای بررسی احادیث و منابع دینی اصل اجتهاد را طرح کرد. با این تفاوت که اجتهاد در مسائل فرعی محدود می باشد و مسایل اعتقادی را غیر قابل اجتهاد می دانست.

 اساس و پایۀ اسلام را قرآن و حدیث می دانست و سایر منابع اعتقادی و شرعی جنبه تکمیلی در اسلام دارد. شاه ولی الله دهلوی در فقه و کلام سعی کرد نوع وحدت در میان مذاهب فقهی و کلامی تصوف به وجود آورد. او اختلافات فقهی چهار مکتب اهل سنت را بسیار سطحی و ظاهری می دانست و معتقد بود که با رجوع با احادیث قابل رفع می باشد. به همین جهت از نظر وی پیروی از تمام مکاتب فقهی چهارگانه جایز بود.

او قرآن را تفیسر کرد و دین فکری را مطرح کرد و اعلام نمود که تعلیمات دینی با فطرت و خرد انسانی و طبیعت تطابق دارد. او معتقد به خرد جهانی بود و این حق را به قریش می داد، ولی هاشمی بودن خلیفه را حتمی نمی دانست. وی برقراری نظام خلافت و مشروعیت نظام دینی را بر چهار اصل استوار می دانست: بیعت، وصیت، شورا و سلطه بالغلبه.

شاه ولی الله از نظر جامعیت تفکر و روشن اندیشی در شبه قاره کم نظیر و یا بی نظیر است. شاه ولی الله به عنوان بزرگ ترین متفکر و مصلح در شبه قاره تاثیرات فکری فراوان بر اندیشه دینی و سیاسی این منطقه بر جای گذاشت. بعد ها افکار اصلاحی به وسیله فرزندش شاه عبدالعزیز (۱۷۴۶ ـــ ۱۸۲۴ م) و نواسه اش شاه اسماعیل (۱۷۸۱ ــــ ۱۸۳۱م) تبدیل به جنبش سیاسی ــ اجتماعی علیه سلطۀ استعماری انگلیس گردید.

شاه عبدالعزیز با فتوای معروفش مبنی بر (دار الحرب) بودن هند زیر سلطه بریتانیا، جهاد علیه استعمار برینانیا را اعلام کرد و یکی از پیروان وی با تاثیر پذیری از افکار ولی الله جنبش (مجاهدین) را علیه سکها و بعد ها علیه انگلیسی ها به راه انداخت و سالیان درازی بر علیه انگلیس ها مبارزه کرد و سر انجام به شهادت رسید.

اما مکتب دیوبند از لحاظ فقهی پیروی ابوحنیفه و در کلام پیروی اشایره و تیمیمه است. اما بر خلاف ابن تیمیمیه که بر جهاد تاکید زیاد داشت، بیشتر اهل تقلید و پیروی از علمای سلف بودند و عمدا بر مبنای نظریۀ ابوحنیفه عمل می نمودند.  در نتیجۀ شکست سیاسی مسلمانان در هند و اوج گرفتن قدرت هندو های تحت حمایت بریتانیا، همبسته گی و وحدت ملی در این کشور را به شدت آسیب پذیر ساخت. مسلمانان پایگاه سیاسی دیرینۀ خود را به تدریج از دست دادند و نه تنها از قدرت کنار زده شدند، بلکه مورد انتقام جویی دولت مداران انگلیس و هواداران هندو مذهب آن ها نیز قرار گرفتند.

برخورد سخت گیرانه و حتا انتقام جویانۀ انگلیسی ها و هندو ها با مسلمانان موجب گردید تا مسلمانان به راهکاری دیگری متوسل شوند. این راهکار جدید همان تحولی بود که بعداً به صورت تجزیه هند و تشکیل کشور مستقل پاکستان، در عمل تحقق پیدا کرد. مسلمانانی که همواره در تلاش بودند، تا دین را مجددا به حاکمیت برسانند، فعالیت های سیاسی ـــ دینی خود را در داخل کشور جدید تشدید کردند. هواداران حاکمیت دینی با استفاده از فضای مناسب جدید به سازمان دهی و نهادینه کردن فعالیت های خود پرداخته و در قالب گروه های متعدد مذهبی سیاسی مسیر مشارکت در قدرت را در پیش گرفتند، که در فرصت های دیگر به این بحث پرداخته خواهد شد.

 

ادامه دارد