بخش دوم عبدالعلی‌کوهی/استاد دانشگاه کابل جمعیت علمای پاکستان انشعاب از جمعیت علما هند است: وقتی پاکستان در سال ۱۹۴۵ میلادی از پیکر هند جدا گردید، جمعیت علمای پاکستان در داخل پاکستان به سازماندهی مجدد پرداخت و در جهت موضع گیری های سیاسی و مذهبی روش تند روانه را در پیش گرفت. جمعیت علمای پاکستان در […]

بخش دوم

عبدالعلی‌کوهی/استاد دانشگاه کابل

جمعیت علمای پاکستان انشعاب از جمعیت علما هند است: وقتی پاکستان در سال ۱۹۴۵ میلادی از پیکر هند جدا گردید، جمعیت علمای پاکستان در داخل پاکستان به سازماندهی مجدد پرداخت و در جهت موضع گیری های سیاسی و مذهبی روش تند روانه را در پیش گرفت. جمعیت علمای پاکستان در ۱۹۵۷میلادی در ملتان تحت عنوان جهاد کنفرانس موضع گیری جدید خود را اعلام کرد. این جمعیت تلاش های زیادی برای اسلامی کردن قوانین کشور پاکستان انجام داده است. جمعیت علمای پاکستان به دلیل مواضع تند روانه و نا هماهنگی در سطح فکر و عمل، هر از گاهی از درون با بحران رو به رو بوده است.

این بحران زمانی به اوج خود رسید، که وارد یک ائتلاف سیاسی با احزاب نُه گانۀ سیاسی و مذهبی دیگر پاکستان علیه دولت ضیاءالحق در سال ۱۹۷۹م گردید. عده یی از اعضای برجستۀ این جمعیت از ائتلاف با حزب مردم بوتو، که متهم به سوسیالیست بود، به شدت ناراض بودند. سرانجام این اختلاف منجر به اخراج ناراضیان در سال ۱۹۹۸میلادی از این حزب گردید. امروز حد اقل دو گروه تحت عنوان جمعیت علمای اسلام (گروه فضل الرحمان و گروه سیع الحق) در پاکستان فعالیت دارند.

جمعیت علمای پاکستان از سال ۱۹۵۶میلادی که تشکیلات سیاسی خود را بازسازی نمود، شرکت در فعالیت های سیاسی، از جمله حضور در انتخابات را در دستور کار خود قرار داد، اما در سال ۱۹۵۸میلادی با روی کار آمدن حکومت نظامی اسکندر مرزا و جنرال ایوب خان، تمامی احزاب سیاسی و مذهبی کشور غیر قانونی اعلان شدند. در انتخابات ۱۹۷۰میلادی حمعیت توانست به هفت کرسی در پارلمان دست یابد. در سال ۱۹۷۷میلادی تمامی احزاب عمدۀ اسلامی و ملی هم از چپ و راست اتحاد بزرگی تحت عنوان (نهضت نظامی مصطفی) علیه حزب حاکم ذوالفقار علی بوتو تشکیل دادند و ریاست آن به عهدۀ مفتی محمود رهبر جمعیت علمای اسلامی پاکستان بود.

حزب مردم ذوالفقار علی بوتو در سال ۱۹۷۲میلادی تا آن زمان قدرت را در دست داشت، متهم به پیروی از اصول سوسیالیزم بود، مکتبی که در میان احزاب مذهبی و حتا ملی مورد تنفر بود. انگیزۀ مبازره با اندیشۀ لایک سوسیالیزم، تمامی احزاب سیاسی عمده، به ویژه اسلام گرایان را در یک ائتلاف تازه گردهم آورد، اما این ائتلاف علیرغم تلاش های گسترده نتوانست در انتخابات ۱۹۷۷میلادی حزب مردم را شکست دهد. سرانجام جمعیت علمای اسلام به همراه دیگر احزاب اسلامی با تضعیف کردن دولت بوتو زمینۀ کودتای نظامی ضیاءالحق را فراهم نمود.

تا اینکه جنرال ضیاءالحق با اعمال حکومت نظامی فعالیت های احزاب را محدود کرد و انتخابات حزبی را ملغا اعلام نمود. از سال ۱۹۸۸میلادی به بعد جماعت اسلامی پاکستان در تمام انتخابات سیاسی به صورت مستقل و یا در اتحاد با دیگر احزاب شرکت نموده، ولی موفقیت آن تنها در آستان های سرحد و بلوچستان تا حدودی قابل توجه بوده است؛ زیرا بزرگترین هواداران جماعت اسلامی در همین دو آستان تمرکز یافتند.

بینش و اندیشۀ جماعت اسلامی پاکستان: جماعت علمای پاکستان از لحاظ بینش اعتقادی و سیاسی جزو اصول گرایان احزاب اسلامی به شمار می رود. منابع فکری جماعت اسلامی را قرآن کریم، سنت، سیره خلفا، صحابه، علمای سلف؛ به ویژه امام ابوحنیفه تشکیل می دهد. تعریف جماعت از اسلام و مسلمان بودن با دیگر احزاب اسلامی، به ویژه جماعت اسلامی کاملاً تفاوت دارد.

در منشور جماعت راجع به تعریف مسلمان آمده است: (مسلمان کسی است که به قرآن و سنت ایمان داشته و آن را در پرتوی تشریحات صحابۀ کرام حجت بداند و بعد از پیامبر اسلام معتقد به هیچ نبوت و شرعیتی نباشد). در بارۀ شیوۀ نظام سیاسی معتقد است که نظام سیاسی بر معیار حکومت خلفای راشدین و صحابۀ پیامبر تعیین خواهد شد و راجع به شرایط رئیس جمهوری آورده است، که رئیس جمهور و نخست وزیر لازم است مسلمان، مرد و پیروی مذهب اکثریت اهل سنت باشد.

سخت گیری های جمعیت در ضوابط اسلامی بسیار گسترده است و شامل تمامی نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می شود. در مسایل فرهنگی و آموزشی علیرغم مخالفت با آموزش زبان انگلیسی و نظام آموزشی مختلط در بارۀ اصلاحات محتوایی در مادۀ ۱۳ و ۱۴ از بخش تعلیم منشور آمده است: (در متون آموزشی از ابتدا تا اخیر آموزش قرآن کریم با معنی و تفسیر سنت رسول “صلی الله علیه وسلم”، تاریخ صحابه و اسلاف و مسایل اساسی و ضروری شرعی الزاماً اضافه خواهد شد. در برنامۀ آموزشی اجازۀ ورود هیچ کلامی بر خلاف عقاید اسلامی، عقیدۀ نبوت و مسلک اهل سنت داده نخواهد شد.

حماعت علمای اسلام در مواضع سیاسی و بین المللی خود، مبارزه با امریکا و غرب و دفاع از جنبش های اسلامی را یکی از اصولی ترین محور سیاست خارجی خود قرار داده است.

مولانا فضل الرحمان در ۱۹۱۹میلادی طی یک سخنرانی عمومی در مسجد لال در اسلام آباد، حکم جهاد علیه امریکا را صادر کرد. او در ضمن به امریکایی ها هشدار داد که اگر علیه طالبان در افغانستان وارد عمل گردند بر منافع امریکا حمله خواهند کرد. جماعت علمای اسلامی در دوران جهاد یکی از حامیان جدی جهاد مردم افغانستان بود و بعد ها طالبان و اسامه بن لادن را مورد حمایت قرار داد. رهبران طالبان به صورت اغلب در مدارس دینی وابسته به جماعت علمای اسلام آموزش دینی دیده اند.

مولانا فضل الرحمان در مصاحبه با روزنامۀ نوای وقت راولپندی به این همه اعتراف کرده گفت: طالبان با جماعت علمای اسلام و مدارس دینی از نظر فکری هماهنگ هستند و تاثیر جماعت و مدارس دینی آن که در استان هم مرز با افغانستان قرار دارند، را طالبان نمی توان اینکار کرد. مولانا فضل الرحمان جهت ابراز حمایت جدی و همسویی سیاسی با طالبان در سال ۱۹۹۹میلادی در راس هیئت بزرگ وارد قندهار گردید و در آنجا با ملا محمد عمر رهبر طالبان دیدار و گفتگو کرد و حمایت بی دریغ خود را از تحریک طالبان ابراز نمود.

او اطمینان داد در صورتی که امریکا و حامیان آن ها با آن ها حمله نماید، در آن صورت افراد جماعت علمای اسلامی در کنار آن ها یکجا با رهبران روحانی طلبه و نوجوانان پاکستانی و مسلمانان دیگر بر ضد امریکا وارد جنگ خواهد گردید. دفاع سرسختانۀ جمعیت علما از اسلام گرایان تندرو در افغانستان و کشمیر، در شرایطی که فشار های بین المللی علیه طالبان به شدت جریان یافته بود، یکنوع بی اعتنایی مطلق به نظام بین المللی را نشان می دهد.

اندیشۀ حاکم بر خط مش جمعیت علما که آن را به سمت گرایش های انعطاف ناپذیر مذهبی و محدود شدن در جناح فکری خاص دیو بندی کشانده است.