هارون پس از جریان مشروطیت هیچ گاه فعالیت های منظم سیاسی در افغانستان وجود نداشته است. گروه ها و طیف های سیاسی وجود داشته اند، اما فعالیت های شان رسمی نبوده است. در تاریخ افغانستان فقط در قانون جدید کشور برای فعالیت های احزاب مجال داده شده است. در عصر مدرنیته قرن بیستم حکومت ها […]

هارون

پس از جریان مشروطیت هیچ گاه فعالیت های منظم سیاسی در افغانستان وجود نداشته است. گروه ها و طیف های سیاسی وجود داشته اند، اما فعالیت های شان رسمی نبوده است. در تاریخ افغانستان فقط در قانون جدید کشور برای فعالیت های احزاب مجال داده شده است. در عصر مدرنیته قرن بیستم حکومت ها در افغانستان بر اساس مصلحت های قومی بنا یافته است. حکومت های پسا طالبانی همه برمبنای مصلحت استوار بوده است، این حکومت ها بجای حاکمیت قانون به مصلحت جویی توسل ورزیده است که بسیاری از معضل های اجتماعی ما، منبحث از همین مصلحت جویی بوده است.

اکنون جامعۀ ما بالنسبه سیاسی شده و تمام تصمیم گیری ها در این کشور سیاسی است. هرچند احزابی وجود دارند اما شیوۀ کار اکثریت شان، عملکرد شان و سقف طرفداران شان آن طوری که باشد، مشخص نیست. اکثر این احزاب در زمان انتخابات سبز می شوند و پس از آن از فعالیت های سیاسی غایب اند. گروه های ذی نفوذ که در ادبیات سیاسی تعریف خاص خود را دارند، مشاهده نمی شوند و بر عکس گروه های فشار وجود دارند که در ساخت سیاسی کاملاً تاثیر گذار اند.

حتا ما روزنامه هایی داریم که نقش احزاب سیاسی را بازی می کنند، جناحی عمل می کنند و حرف می زنند. این روزنامه ها بیانگر نقطه نظرات یک گروه سیاسی اند و خلای احزاب سیاسی را در جامعه پر کرده اند. تحول و تقویت قشرهای اجتماعی از سنتی به مدرن و بست طبقات متوسط نسل جوان و اهل تخصص را واداشته است تا از دولت مردان، کار، امنیت و بهبود زنده گی بخواهند. زنده گی از خوب به خوبتر از ویژه گی های زنده گی این دوره است و این موارد می تواند از طریق احزاب پر قدرت پیشکش گردد.

همانگونه که تمام لایه های جامعه در تحولات کشور سهم داشته اند باید این لایه ها در تشکل احزاب سیاسی نیز سهم بگیرند و به خواسته های آن ها از این طریق پرداخته شود. دیموکراسی فقط انتخابات نیست که برای پنج سال مردم به گروگان گرفته شوند، بلکه دیموکراسی ایجاد نهادهای پر قدرت مدنی است که از آن طریق حقوق شهروندان تامین می گردد. امروز هیچ چهرۀ سیاسی و هیچ نخبۀ اجتماعی نمی تواند جای احزاب سیاسی را بگیرد. دیگر دوران تقابل، زورگویی، انتقام جویی و زیاده خواهی به پایان رسیده است. نه تنها لایه های مختلف جامعه به زنده گی مدرن و دنیاگرایی روی آورده اند، بلکه برخی رهبران دینی، جهادی و شخصیت های تاثیرگذار چند دهه تحول نیز به آن کاروان پیوسته اند. نیاز زمان است ما دارای احزاب پر قدرت سیاسی باشیم و در مبارزۀ سیاسی از طریق احزاب بخت آزمایی نماییم.

یکی از احزاب دیگر که سال هاست در جنگ با دولت است، آمد آمدش در کابل بگوش می رسد، دولت تمام امکانات دولتی را در اختیار رهبر این حزب قرار خواهد داد. از خانه های کرایی گرفته تا توزیع شهرک های رهایشی برای اعضای این حزب، جذب افراد جوان این حزب به نیروهای مسلح و کار در ادارات دولتی. از همین حالا رئیس جمهور کمر بسته است تا از این حزب بدنۀ دولت را تکمیل نماید و در بازی های بعدی و در هرنوع تحول سیاسی این حزب را آمادۀ پیکار نماید. این حزب در میان اقوام بومی هنوز میزان سقف طرف داران خود را حفظ نموده است و شاید این لایه های پراگنده به دور این رهبر ناراضی شان جمع شوند و به کار سیاسی بپردازند. آمدن حزب سیاسی شاید تکانه یی باشد برای سایر احزاب جهادی که در برابر این حزب صف آرایی نمایند و به صورت مسالمت آمیز برنامه های خود را از سر بنویسند، شعارهای تازه ارائه نمایند، نقشۀ راه ترسیم کنند و در یک مقابلۀ مسالمت آمیز و مدنی خود را آماده سازند.