شمس الحق آریانفر افغانستان استقلال خود را در ۱۹۱۹ تحت قیادت امیر امان الله خان بدست آورد. اینک در آستانه ۹۸ مین سالگرد استقلال کشور قرار داریم. قرن های ۱۸ و ۱۹ عصر رقابت قدرت های استعماری در منطقه بود. هر قدرتی می خواست به هندوکش برسد و از  آن به عنوان سدی در مقابل […]

شمس الحق آریانفر

افغانستان استقلال خود را در ۱۹۱۹ تحت قیادت امیر امان الله خان بدست آورد. اینک در آستانه ۹۸ مین سالگرد استقلال کشور قرار داریم. قرن های ۱۸ و ۱۹ عصر رقابت قدرت های استعماری در منطقه بود. هر قدرتی می خواست به هندوکش برسد و از  آن به عنوان سدی در مقابل دیگر استفاده نماید. اما هیچ کس به این آرزو نرسید و هندوکش همچنان در قلب افغانستان آزاده برجا ماند.

امیر امان الله در فبروری ۱۹۱۹ به قدرت رسید در ۳ مارچ اعلان استقلال نمود و به از استقلال خویش به بریتانیا کبیر جهت امضا قرار داد جدید دوستی میان دوکشور  به اساس تساوی حقوق ملت ها خبر داد. در ۲۷ مارچ ۱۹۱۹ اتحاد شوروی وقت استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. بریتانیا پاسخ مستقیم نداد. در سوم می ۱۹۱۹ جنگ امیان بریتانیا و افغانستان آغاز شد و بعد از یک ماه اعلان متارکه شد و جنگ ختم گردید. در ۱۸  ااگست ۱۹۱۹ در راولپندی قرار داد استقلال امضا شد که بعداً در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱پروتکل استقلال به گونۀ کامل، میان دو کشور مستقل به طوری همه جانبه، در کابل به امضا رسید.

منار یاد بود استقلال در افغانستان، عبارت از رواق کوچکی است که در دره پغمان ۲۵ کیلومتری شهر کابل درمیان یک دهکده اعمار گردیده است. شاید امان الله خان می خواست این موضوع رازیاد بزرگ نسازد و حساسیت  بریتانیا را بر نیانگیزد. چه امان الله بسیار علاقمند به مظاهر مدنیت غرب بود. علایقی زیادی در دوستی با غرب داشت، البته در آن روزگار سیاست استعمار به گونه بود که جز نوکران مستقیم و مطیع کسی را نمی پذیرفت. ورنه امان الله خان، خواهان دشمنی با انگلیس نبود شاید هم از همان جهت، رواق پیروزی را به گونه بسیار بزرگ و برجسته درمیان شهر و در نزدیکی قصر سلطنتی نساخت. به هر حال این رواق که به نام «طاق ظفر» یاد می گردد و طی جنگ ها تخریب گردیده بود، اینک بار دیگر بعنوان یگانه مظهر مادی کسب استقلال بازسازی و مرمت گردیده است.  جز این بنای افتخار که وجهه ملی دارد دیگر هر آنچه، بنای یاگاری داریم، عاری ازین ویژگیست. منار علم و جهل در نوآباد کابل نماد پیروزی سربازان امان الله خان است برقوم جنوب و شورشی که علیه او صورت گرفته بود. مناز عبدالوکیل خان «در دهمزنگ بنایست که به افتخار عبدالوکیل خان در سرکوب مردم شمالی ساخته شده است. »منار استقلال« در مقابل ارگ شاهی نشان پیروزی بر مردم کابل و شمالی است  تا کسب استقلال ملی. و اما در کنار طاق ظفر که مبین رشادت مردم افغاسنتان در راه استقلال است، افغاسنتان چیزی دیگری نیز دارد که آن نماد تاریخی استقلال افغانستان است و فرق هر متجاوزی را  شکسته است.

سخن از هندوکش است. از دژ استواری که بریتانیای کبیر می خواسته مرزهای متصرفات هندی اش در آن تکیه کند. فتح هندوکش، فتح افغانستان را نوید می داد.

بی مناسبت نیست که انگلیس ها در دو جنگ قرن ۱۹ خود با افغانستان یکی از اهداف شان این بود که به هندوکش دست یابند و آن را سرحد طبیعی افغانستان قرار دهند که تسخیر ناپذیر است. در جنگ ۱۸۳۹ انگلیس ۵۴ هزار سرباز و در جنگ ۱۸۸۰ به تعداد ۶۰ هزار سرباز به افغانستان آورد و در دو جنگ بیش از ۶۰ هزار تلفات داد ؛ اما به مقصد خویش که رسیدن به دیوار طبیعی هندوکش بود موفق نشد.

شاید با کسب این تجارب بود که در جنگ ۱۹۱۹ بعد ازاینکه جنگ استقلال یک ماه  ادامه یافت، ناگزیز از شناخت استقلال افغانستان شد و نخواست سرخویش را به سنگ هندوکش بکوبد. چه در دوجنگ قبلی بیشترین تلفات را در همین دامنه های هندوکش متحمل شده بود. از همین نقطه بود که با وجود تسلیمی امیر دوست محمد خان، نیروهای مجاهد و مردمی جانب سپاه انگلیس رفت، نیروهای مردم به کابل یورش آوردند و سپاه انگلیس را تباه کردند. و باز در همین دامنه هندوکش در شمالی پروان و کاپیسا بود که امیر عبدالرحمن تجهیز سپاه کرد و کابل را تصرف نمود.

ازینجاست که هندوکش همچنان در چشم استعمارگران نماد پایداریست و در تاریخ سرزمین ما نیز، نمود استقلال و آزاده گی. نگرشی بر اوراق تاریخ چگونگی این امر را بخوبی هویدا می سازد:

اسکندر یونانی زمانی که در ۳۳۰ ق میلاد به افغانستان قدم نهاد از هرات تا هندوکش و بلخ چهار سال سرگردان  ماند. در هرنقطه مقاومت علیه او شکل  گرفت. اسکندر ناگزیز شد. در هر نقطه قرار گاهی برای حفاظت سپاه خویش بسازد که آن را اسکندریه می گفت و در دامنه های شمال و جنوب هندوکش از ترس مبارزان این خطه چندین اسکندریه ساخته بود.

در روزگار کوشانیان دامنه های شمال و جنوب هندوکش مرکز عمده آیین بودایی و کاپیسا پایتخت زمستانی شاهان کوشانی بود. این نشان می دهد که شاهان کوشانی و آیین بودیزم نیز از جغرافیا و از ساختمان فزیکی و شهامت عقابان  این خطه برای حفظ و انکشاف خویش بهره گرفته اند.

در روزگاری که سپاه اسلام به افغانستان داخل شد. از سال های ۶۴۲ – ۶۶۲ در سه استقامت پیروزی های بدست  آورد. هرات و مرو و جوزجان و بلخ در شمال تسخیر شد. کرامان و سیستان در غرب و بلوچستان و قندهار در جنوب به تصرف سپاه اسلام  آمد. اما در همه این مدت کابل و دامنه های هندوکش آزاد بود.

وقتی در ۶۶۱ خلفای اموی به قدرت رسیدند. پیروزی سپاه اسلام تا بخارا و خوارزم و فرغانه رسید. خلفای اموی فکر تسخیر کابلستان و هندوکش را نمودند؛ اما حملات آن ها درین خط به شکستن مواجه  شد. در ۶۶۷ ربیع سردار عرب در جنگ بارتبیل شاه کابل شکست خورد.

در ۶۷۱ عباد حاکم عربی سیستان به کابل حمله کرد و ناکام شد.

در ۶۸۱ یزید و بوعبیده افسران عربی در یورش خود به کابل ناکام شدند.

در ۶۹۱ عبدالله حاکم عربی سیستان حمله کرد که حاصلی نداشت.

در ۶۹۷ حجاج و الی عراق عبیدالله را به جنگ فرستاد جنگ بسیار دوام کرد با گذشت ۶۰ سال از فتوحات اسلام در خراسان، هنوز کابلستان و دامنه های هندوکش آزاد بود.

در سال ۷۰۰ حجاج ۱۲ هزار تن جنگجویان عرب را تحت قیادت عبدالرحمن بن اشعث با سپاه بسیار مجللی فرستاد. دو میلیون درهم به این سپاه، حجاج کمک کرد. این سپاه آنقدر پرحشت بود که «جیش الطواویس» (لشکر طاووس) نام گرفته بود. این سپاه نیز شکست خورد.   در ۷۰۴ قتیبه برضد رتبیل شاه لشکر کشید، که به مصالحه انجامید. در ۷۰۶ کابلشاه با دومیلیون درهم با قتیبه مصالحه کرد که ۲۳ دوام نمود.

در ۷۲۷ حاکم عربی سیستان بار دیگر به جنگ کابلستان آمد و شکست خورد.

تا اینکه در سال ۸۶۲ یعقوب لیث صفار، رویگرزاده سیستان و خراسان بالآخره برکابلشاه پیروز شد و این بخش کشور نیز به اسلام گرائید. این رویداد ها نشان می دهد که هیچ گاه لشکر بیگانه برهندوکش غلبه نکرده است و پروردگان دامان آن، هر متجاوزی را شکسته اند.

و اما شکوه عقابان هندوکش، در تاریخ گذشته، در زمان چنگیز، بیشتر از همه نمایان است چنگیز که با بیرحمی سه ربع جهان شناخته شده آن روزگار را تصاحب کرده و بزرگترین امپراطوری را در جهان ایجاد نموده بود. فقط در دامنه های هندوکش بود که به گونه مشخص دوبار شکست قطعی را تجربه کرد.

چنگیزخان بعد از تسخیر ماورالنهر در سال ۱۲۲۱ متوجه افغانستان شد. و سپاه خود را در سه ستون به این کشور داخل کرد.

تولی فرزند چنگیز در راس سپاه هشتاد هزار نفری مأمور سرکوب ولایات شمال غرب افغانستان شد که شهر های مرو، نسا، ابیورد، طوس، بیهق، هرات، سرخس و سیستان را به خاک یکسان کرد.

ستون دوم را که صد هزار سپاه بود، شخص چنگیزخان رهبری می کرد که با گذشت از جیهون بلخ را محاصره کرد و بعد جوزجان و میمنه و مرغاب را تصرف نمود.

ستون سوم سپاه مغول موظف گردید تا ولایات وسیع تخارستان از بدخشان تا هندوکش را تصاحب نماید و این نواحی را کاملاً تخریب نماید. این سپاه پیروزمندانه حرکت کرد. در پروان به قیادت جلال الدین منکبرنی پسر خوارزمشاه به مقابله و مقاومت مردم روبرو شد. مغول ها بادادن هزاران کشته از پروان و دامنۀ هندوکش فرار کردند.

شکست مغول در پروان، تزلزلی بر سپاه آن ها وارد کرد که بقیه افراد مغولی معاصره قلعه ولخ را ترک گفته، تخارستان را تماماً تخلیه نمودند و جانب ماورالنهر فرار کردند.

چنگیز خان که مصروف جنگ در شمال کشور بود، سپاه ۴۵ هزار نفری را به سرکردگی. کوتوقونویان «جانب پروان حرکت داد. دریک فرسنگی پروان جنگ سختی در گرفت. درین جنگ جلال الدین در قلب سپاه پروان قرار داشت و جنگ را رهبری می کرد. جلال برای اینکه سپاهش فکر فرار را از ذهن خود بیرون نماید امر کرد، همه افراد سواره نیز پیاده شوند و پیاده با دشمن بجنگند. درحالی که دشمن همه سواره بود.

شاید در همین کناره های هندوکش بود که جلال الدین برای چنگیز نوشت: جای ما را برای کارزار معین کن من در آن آوردگاه منتظر تو خواهم بود.

بهرحال در پروان جنگ شدید در گرفت. این جنگ دو روز ادامه یافت. مغول ها کشته و اسیر زیادی برجا گذاشتند و بقیه جانب چنگیز خان فرار کردند. سپاه پروان تا فاصله های زیاد آن ها را تعقیب نمود.

این شکست روال جنگ را در کشور تغییر داد. با شنیدن خبر شکست سپاه مغول در پروان، در سراسر کشور عصیان ها آغاز شد. هر جا شحنه ی مغول را می یافتند می کشتند. امید به پیروزی در دل ها زنده شد و هراس و تزلزل مغول ها را فرا گرفت. اگر اختلاف میان سپاه جلال الدین نمی افتاد و جلال الدین تدبیر و اراده بهتر می داشت، یقیناً دیگر جهان از شر مغول نجات یافته بود.

 

 در سده های پسین در برابر استعمار بریتانیای کبیر که آفتاب در قلمروش غروب نداشت، بازهم این هندوکش و فرزندان پروان و کاپیسا بود که حماسه ها ایجاد کردند. دشمن در دامنه هندوکش، قدم به قدم به و قلعه به قلعه جنگ را تجربه کرد و بالآخره بدست همین مردان مزه شکست را چشید…

در نخستین نبرد ضد انگلیسی در ۱۸۴۰ همچنانی که قهرمانانی چون امین الله خان لوگری، سکندر خان بامیزایی، آغا حسین قزلباش، محمد زمان خان نواب محمد اکبر خان، محمد شاه خان غلجایی را داریم، از فرزندان دامنه های هندوکش، مردانی چون: اکبر خوابگاهی، بچه خواجه میرکهدامنی، حاجی علی کابلی، حسین کاکه، سلطان جان نجرابی، صوفی خان باپانی، میرمحبوب کابلی، میرخیبر کابلی، میرآفتاب عاشقان و عارفانی، میر معصوب معروف به میرحاجی (سید میرواعظ روحانی کابلی» میر درویش پسر میرواعظ، میر مسجید خان کوهستانی، محمد هاشم کاه فروش، ملا احمد برنج فروش کابلی و غیره را داریم که هرگز اجازه ندادند دشمن به هندوکش دست یابد لشکر بیگانه را در دامنه های هندوکش ذلیل و زبون ساختند و از کشور راندند.

در دوهمین جنگ  در افغانستان که از ۱۸۷۸ تا ۱۸۴۲ دوام کرد، درکنار بزرگانی چون ملامشک عالم، محمد جان خان وردک، عصمت الله خان جبارخیل، محمد ایوب خان، این مردان را از دامنه های هندوکش در دفاع از آزادی می یابیم: محمد کریم خان افسر نظامی، غلام حیدرخان کابلی، میربچه خان کوهدامنی میرغلام قادر خان اوپیانی برادر پرویز شاه پغمانی، محمد عثمان خان صافی و برادرش محمد شاه خان و صدها تن دیگر که ده به ده و قلعه به قلعه با انگلیس جنگیدند، و نگذاشتند، بیگانه برکشور پیروز شود.

 بالآخره در همین جا بود که امیر عبدالرحمن را آماده پادشاهی ساختند و به تخت سلطنت کابل انتقال دادند.

در روز گار معاصر، شهامت مردان هندوکش در برابر ارتش شوروی وقت، روشن تر از آفتاب است، شوروی وقت بیش از ۸ بار بزرگترین حمله را در قلب هندوکش علیه این آزاد مردان و سردار آزاده گان احمد شاه مسعود به راه انداخت که هیچگاه موفق نشد و هرگز درمیان دره های هندوکش خواب آرام نکرد تا ناگزیز از تخلیه آن مناطق شد و هندوکش همچنان آزاد ماند.

در روزگار سیطره طالبان در افغانستان، شکوه هندوکش از همه بیشتر هویدا گردید. طالبان که تروریست های فدایی بیش از۴۰ کشور جهان را با خود داشتند با همکاری دستگاه استخباراتی منطقه و ثروت کشور های عربی، سراسر افغانستان را اشغال کردند. اما یک نقطه بود که به آن ها فرمان ایست داد و  آزاد ماند و ان هندوکش بود. تمامیت نیروهای بیگانه به شمول جنرالان و ارکان حرب های پاکستانی، از همه تکتیک های نظامی نه برای یک سال، که هفت سال تمام، کار گرفتند، مگر بر هندوکش مسلط گردند و برعقاب بلند آشیان آن دست یابند، که همیشه سرشان به سنگ خورد و از دهانه های پنجشیر و سالنگ، سرافگنده ذلیل برگشتند و در باغستان شمالی به خون نشستند.در حالی که خفت و خواری شکست را بدوش می کشیدند.

بالآخره در سال ۲۰۰۱ بازهم این فرزندان دامنه های هندوکش بود که با رشادت بی نظیر بعد از ۷ سال ایستاده گی در برابر هیولای قرن، برای نجات کابل حرکت کردند و با زوال طالبان بشریت را از دلهره و وحشت نجات بخشیدند. این بار فرزندان هندوکش امنیت و آزادی را نه تنها برای افغانستان که به جهانیان ارزانی داشتند.

ازینجاست که هندوکش را نماد استقلال و تسخیر ناپذیری میهن می دانیم. وزیبنده است که بنای یادگاری و افتخار استقلال و آزادی را در دامنه های هندوکش، برافرازیم. و برسینه هندوکش تمثال سردار آزاده گان عقاب هندوکش، احمد شاه مسعود را با مجاهدان و همرزمانش، حک نماییم، تا زایران و بیننده گان، با تماشای قله های شامخ و باغستان آزادی خیز شمالی، صلابت و شکوه مردان هندوکش را بهتر دریافته باشند و بیگانگان با نظاره آن تسخیر ناپذیری این خطه و خاک را به تأیید بنشینند و بر آزاده گان جاوید تاریخ  نماز برند و برهندوکش سلام دوباره نثار کنند، و دیگر هرگز به فکر تسخیر افغانستان نباشند.