وحید مژده چهارشنبه ۷ اکتوبر مصادف با آغاز حملۀ امریکا بخاطر از بین بردن حکومت طالبان به افغانستان بود. در نیمه شب ۷ اکتوبر ۲۰۰۱ (یکشنبه ۱۵ میزان ۱۳۸۰) طیارات امریکایی نخستین حملۀ هوایی به منظور سرنگونی رژیم طالبان را به میدان هوایی کابل انجام دادند و چندین طیارۀ غیرنظامی و نظامی را که در […]

وحید مژده

چهارشنبه ۷ اکتوبر مصادف با آغاز حملۀ امریکا بخاطر از بین بردن حکومت طالبان به افغانستان بود. در نیمه شب ۷ اکتوبر ۲۰۰۱ (یکشنبه ۱۵ میزان ۱۳۸۰) طیارات امریکایی نخستین حملۀ هوایی به منظور سرنگونی رژیم طالبان را به میدان هوایی کابل انجام دادند و چندین طیارۀ غیرنظامی و نظامی را که در آنجا متوقف بودند، آتش گرفت. شعله های آتش از فاصله های دور قابل رویت بود. رسانه های بین المللی ضمن نشر این خبر، از یک آغاز نو برای افغانستان سخن می گفتند که با سقوط طالبان آغاز خواهد شد.

اکنون که چهارده سال از آن روز می گذرد، رسانه های بین المللی باز هم از یک حملۀ هوایی دیگر در افغانستان و این بار به یک شفاخانه در ولایت کندز می نویسند. در این حمله ده ها تن از پرسونل طبی و بیماران این شفاخانه کشته و مجروح شدند و تعدادی هم (ناپدید) شده اند.

این معما را که چگونه یک مجروح که توان حرکت ندارد، پس از این حمله ناپدید می شود، یک شاهد عینی که از کندز آمده است برایم حل کرد. وی گفت که ما ساعت ۴ عصر یک مجروح را با زحمت زیاد به این شفاخانه انتقال دادیم. دکتور زخم وی را پانسمان نمود و در بستری آرام گرفت.

شب این شفاخانه هدف بمباران قرار گرفت و فردا که ما باز هم با زحمت و قبول خطر خود را به شفاخانه رسانیدیم تا از مجروح احوال بگیریم، اتاقی که مجروح در آن بستری بود، چنان سوخته بود که ما فقط بقایای جسم خاکستر شدۀ وی را در تخت خواب سوخته تشخیص دادیم. همین و بس!

از آن آتش تا این آتش چهارده سال گذشت ولی فردای نوی که با بمباران میدان هوایی کابل وعدۀ آغاز آنرا برای مردم افغانستان داده بودند، در آتش یک جنگ تازه خاکستر شد. این جنگ همه امیدها را به یاس مبدل ساخت.

بزرگان ما عادت دارند تا گناه کرده و ناکرده را بدوش دیگران بیاندازند؛ حامدکرزی می گوید که امریکایی ها در مبارزه علیه تروریسم صداقت نداشتند. آنها بودند که زمینۀ فساد را برای ما افغان ها فراهم کردند و حتی در سرمایه گذاری های کابل بانک در دوبی به ما افغان ها مشورت غلط دادند. امریکایی ها آتش جنگ را در افغانستان شعله ور ساختند تا به اهداف خویش در منطقه دست یابند.

او در این رابطه تا حدی حق بجانب است اما حتی این ادعا ها نیز قادر به توجیه فرصت های از دست رفته توسط خود ما نیست. این ما بودیم که نتوانستیم بین خود به تفاهم برسیم و برای رسیدن به صلح مسیر ناکام جنگ را برگزیدیم و نتیجه آن شد که امروز بعد از چهارده سال سر همان جای اول ایستاده ایم. بجای اردوی ملی به ملیشه ها منتها با نام دیگر رو آورده ایم و هر روز به تعداد گروه های مسلح غیر مسوول افزوده می شود.

نقش پاکستان بعنوان همسایۀ مشکل ساز برای افغانستان در طول چهارده سال گذشته همیشه مطرح بوده است. واقعاً پاکستان چه اعجوبه ای است که در عین حال که نزدیک ترین دوست امریکا و همکار این کشور در مبارزه علیه تروریسم در منطقه بشمار می رود و در طول چهارده سال گذشته حدود ۶۵ میلیارد دالر پاداش نیز از امریکا دریافت کرده است، در عین حال متهم است که یکی از قوی ترین حامیان گروه های تروریستی در جهان است.

اگر ما افغان ها به این حقیقت پی برده ایم و بر این نقش دوگانۀ پاکستان اعتراض داریم، چرا امریکا همچنان از پاکستان حمایت می کند؟ باور کردنی نیست، حقایقی که دولت افغانستان در مورد پاکستان از آن آگاه است از دید مقامات امنیتی امریکا پنهان مانده باشد.

گفته شده یک دلیل که امریکا نمی تواند در برابر پاکستان کار زیادی انجام دهد اینست که این کشور مسلح به سلاح اتومی است. بنا براین مشخص است که داشتن سلاح اتومی می تواند پشتوانۀ محکمی برای باجگیری از دیگران در جهان باشد و دقیقاً همین مسئله می تواند دیگران را برای دست یابی به این سلاح تشویق نماید. زیرا سلاح اتومی، کشور دارنده اش را به حریم غیرقابل تعرض از جانب کشور های دیگر مبدل می سازد که حتی قدرت های اتومی دیگر نیز جرئت نمی کنند تا مزاحمش شوند.

قدرت پاکستان ناشی از چیست؟ کشوری که رهبرانش مدعی اند قلعۀ مستحکم اسلام است، وقتی دست به ساختن بمب اتومی زد، حتی اسرائیل نیز در برابر این اقدام اسلام آباد عکس العمل جدی نشان نداد. در حالیکه در کشور های دیگر مانند عراق و سوریه، زمانی که تازه تهداب ریاکتور اتومی این کشور ها نهاده شد، همان تهداب را نیز هدف بمب و موشک قرار داد و از بین برد.

بعد از شکست طالبان، لازم بود که قوای هوایی کشور لااقل در همان حدی که بود بازسازی می شد که این کار صورت نگرفت و دلیل آن نیز واضح است؛ امریکا نه تنها در افغانستان بلکه در عراق هم کمکی به بازسازی نیروی هوایی آن کشور نکرد. اندکی قبل از حملۀ امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، صدام حسین تعدادی از طیارات جنگی این کشور را به ایران فرستاد که ایران آنها را به رژیم بعدی مسترد نکرد.

امریکا می خواست رژیم های جدید هم در افغانستان و هم عراق بر حریم هوایی کشور های شان هیچ تسلطی نداشته باشند و امروز پس از چهارده سال، در هر عملیات نظامی که نیروهای افغان انجام می دهند، به حمایت هوایی امریکا نیاز دارند و همین نیاز موجب شد تا افغانستان پیمان امنیتی با امریکا را به امضا برساند که به موجب آن ۹ پایگاه هوایی در خاک افغانستان در اختیار امریکا باشد.

اکنون عده ای به این باور اند که باید بعد از سال ۲۰۱۶ نیز امریکا تعدادی از نیروهایش را برای آموزش نیروهای افغان در افغانستان باقی بگذارد و جالب است که جنرال امریکایی کمبل در اظهار نظر در مورد سقوط کندز بدست طالبان می گوید که، هنوز نیروهای نظامی افغان آمادگی لازم را برای جنگ با شورشیان ندارند و بنا براین امریکا باید در مورد خروج نیروهایش از افغانستان تجدید نظر نماید! آیا برای ما افغان ها هنوز هم زمان تجدید نظر در سیاست های ناکام ۳۵ سال گذشته فرا نرسیده است؟