عبدالرحمن‌شارق انسان مجموعۀ از غرایز و کشش های جوشا و ملتهب مادی؛ و روح صفای خدایی است که چون نظام شمسی لحظه ای آرام نمی گیرد. برای رسیدن به هدف و خواسته های خود (تجری لمستقر لها) در تلاش و تلاطم است؛ او در این سیر و حرکت چون یک ماشین بی حرکت و بی […]

عبدالرحمن‌شارق

انسان مجموعۀ از غرایز و کشش های جوشا و ملتهب مادی؛ و روح صفای خدایی است که چون نظام شمسی لحظه ای آرام نمی گیرد. برای رسیدن به هدف و خواسته های خود (تجری لمستقر لها) در تلاش و تلاطم است؛ او در این سیر و حرکت چون یک ماشین بی حرکت و بی هدف نیست، در برابر گفتار وکردار خود مسؤولیت دارد؛ برای بهتر زیستن تلاش می ورزد تا اقتصادی در اختیار داشته با شد؛ اقتصادی که متوازن با روحیه ای انسانی بوده، کرامت بشری را مبنای روابط اجتماعی قرار دهد.

انسان در وجود اجتماعی خود بازتاب های فکری و فرهنگی ویژه ای دارد، اعتقاد و اخلاق، هنر و دانش بخش های از ساختار وجودی او است، همه کار و تلاش انسان اقتصاد نیست؛ اقتصاد در چوکات اخلاق وسیلۀ زندگی است؛ با روش های ایمنی اخلاقی تزکیه و توجیه می شود؛ بجای لهیب ویرانگر حرص و آز، جوانه های از عاطفه ای انسانی را در پیوند یکایک افراد یک جامعه بوجود می آورد؛ و از گسستگی روابط اجتماعی انسانی که طغیان و وحشت است، جلوگیری می کند.

اقتصاد هدف نیست وسیله است؛ اگر هدف باشد انسانیت زیر چکمه های زورمندان و جاه طلبان له خواهد شد؛ برده گی و بهره کشی را ازلی و ابدی خواهند ساخت؛ اقتصاد زیربنا نیست؛ اگر چنین باشد اقویا مستضعفین را در معبد ماده پرستی قربانی خواهند نمود.

آری! اقتصاد موثر است؛ «قوام»زنده گی-ستون فقرات-جوامع بشری است؛ تأثیری متقابل اجتماعی دارد؛ اگر در راستای خدمات اجتماعی بکار گرفته شود؛ و زمینه های تحقق عدالت توزیع اقتصادی را در بین مردم فراهم کند؛ تا همه اقشار گوناگون در شرایط مساوی از مهارت ها و خلاقیت های خداداد بهره جویند؛ و همه باهم در مسیر اهداف والای انسانی قدم بردارند نتیجه همان شکوفایی اقتصادی و رشد همگانی خواهد بود؛ در این صورت است که می توان به توسعۀ پایه های اقتصاد پویا در دل یک جامعه امیدوار بود؛ و موانع و مشکلاتی را که از راه سود خواری، رشوت ستانی، و اعمال نفوذ بوجود می آید؛ جلوگیری کرد. زیرا همه ای این راه های زر اندوزی غیر مشروع که باعث انحراف اقتصادی می شود؛ ریشه در خلای اخلاقی کسانی دارد که از عنوان سیاسی خود سوء استفاده می کند؛ و برای رسیدن به جاه و مقام مزایده ها و معامله ها صورت می گیرد؛ تا در سایۀ قدرت و نفوذ خود، دست به چور و چپاول زده، فقر و بدبختی را که گریبان گیر ملت ها کردند؛ حکم قضا و قدر توجیه کنند!، این هولناک ترین واقعیتی است که مافیای سیاست و قدرت در برابر ملت ما بی رحمانه انجام می دهد؛ و برای خود قصرهای با شکوه و خانه های مجللی را در دامن امن و امان شرق و غرب دست و پا می کنند، گویا تخریب ملت و فرار سرمایه هایش یک مسؤولیت است!

آری! این است برایند تفکر آنانی که سیاست را فشردۀ اقتصاد، دین و مذهب را افیون جامعه می دانند؛ همان نتیجه ای را بدست دادند که امروز شاهد بی رحمانه ترین حاکمیت های ستمگر و سودجو هستیم؛ مردم زحمتکش از بام تا شام انواع سختی ها و رنج ها را تحمل نموده جز خستگی و فرسودگی؛ دست آوردی ندارند؛ این وضعیت جامعه ای است که بیماری اخلاقی سراپای دستگاه های هیئت حاکمه را فراگرفته؛ شوکت و شکوه انسانی را به یغما برده، ملت مستضعف؛ بار سنگین بی عدالتی های مترفین و مسرفین را بدوش می کشد، بجای تعاطف و تعاون در بین افراد جامعه، تضاد منافع سودجویان؛ ملت ها را به مزرعۀ استثمار تبدیل کرده است.

آری! نقش اخلاق برای بازنمایی احساس، ادراک، و شعور وجدانی انسان ها؛ در چنین جامعه ای، از اهمیت به سزای بر خوردار است؛ تا نمایی از چگونگی سیر و سلوک آشکار و پنهان او را انعکاس دهد؛ و نقش قاطع و همه جانبه ای در قلمرو زنده گی و روابط اجتماعی بازی کند. در نظام اسلامی اخلاق از اقتصاد جدا نیست، سیاست بدون اخلاق نداریم، اخلاق معیار انسانیت انسان ها است.

سطحی ترین تبسم دلجویانه، در برابر یتیم مستضعف و بی وسیله، انقلاب ژرف و دگرگون کننده ای را بوجود می آورد، به گونه ای که؛ جای کینه و کدورت را؛ محبت و دوستی خواهد گرفت. اگر اندیشمندی سروش دلنواز « ۱۹۵-بقره»- با اخلاص و اطمینان کار کنید که خداوند شما را دوست دارد – را بشنود؛ دست به ابتکار و اختراعی بزند که مایۀ رشد اقتصاد و پیش رفت جامعۀ خویش گردد؛ چه جای در این وجد و هیجان خدا پرستانۀ او برای زیربنا بودن اقتصاد است؟

اگر پیامبر گرامی از کسی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد نفی ایمان می کند برای چه انگیزه ای است؟ اگر فرمان الهی  برای حسن معامله و توسعۀ اقتصادی، درکیل و وزن عدالت کنید- «انعام ۱۵۲»، وزن ها را سبک و ناقص نکنید.  «الرحمن-۷»؛ و به نیازمندان صدقه بدهید که بهتر است برای شما  «بقره۲۸۰»و ده ها ارشاد دیگر را چراغ بر فراز راه زنده گی و روابط اجتماعی می سازد؛ آیا جز سعادت و خوش بختی انسان ها هدف دیگری در کار هست؟

از این رو می توان گفت؛ اخلاق جوهر انسانیت است در جامعه؛ و یا افرادی که جلوه های روشنگر اخلاق شان خاموش است، مسوولیت و رسالت وجود ندارد؛ تطبیق قانون سخت خواهد بود؛ اگر پیوند ریشته های انسانیت با نیروی اخلاق احیا نشود؛ بیماری خودخواهی و فساد اجتماعی سراپای جامعه را در نوردیده، زمینه برای غصب و غارت مساعد خواهد شد. چون شکل ظاهری مسوولیت های اجتماعی در افراد تحت مراقبت قانون است؛ ولی کانون باطنی وجدان که سر شار از ریشه های پر طراوت فضیلت و ترحم بوده؛ و در تقویت و تطبیق قانون یک امر ضروری به نظر می رسد؛ خارج از سیطره و نفوذ آنست.

بناءً برای مسوولیت پذیری و قانون مداری، رشد فضیلت های اخلاقی در بین مردم، بویژه مسوولین انکار ناپذیر است؛ تا زمینه ای توسعۀ اجتماعی که، منظومۀ از توسعۀ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است بوجود بیاید؛ و بدون آن نمی توان صدق و راستی؛ امانت و وفا داری، داد و گرفت را در بین یکدیگر رواج داد. از این رو، تنها عامل اقتصادی؛ محرک پیش رفت یک جامعه نیست؛ بلکه مجموعه ای از مؤلفه های مادی و معنوی است که می توانند شرایط پیش رفت اقتصادی را در یک جامعه مهیا سازند. چون انسان موجود اجتماعی است؛ در مناسبات خود نیازمند معیارهای ارزشی است که بتواند او را در میدان زنده گی به معراج آرمان های مادی و معنوی اش توجیه نموده؛ و از سقوط در مهلکه های حرص و آز جلوگیری کند؛ و آن جز اخلاق، چیز دیگری نمی تواند باشد.